شهر باستانی بابل
اروک
فرهنگ فارسی
شهر باستانی بابل
لغت نامه دهخدا
اروک . [ اُ ] (اِخ ) شهر معروف باستانی بابل که اکنون خرابه ٔ آن بنام وَرَکَه نامیده میشود.
اروک. [ ] ( اِ ) به معنی زیه و لثه است : علیق ثمره اش بتوت ماند... اروک را سخت کند و ریش دهن ببرد. ( نزهة القلوب ). رجوع به علیق در تحفه حکیم مؤمن و مخزن الادویة شود. در گوناباد خراسان آروک گویند.
اروک. [ اَ ] ( ترکی ، اِ ) بترکی مشمش است. زردآلو. ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به اروق شود.
اروک. [ اُ ] ( اِخ ) شهر معروف باستانی بابل که اکنون خرابه آن بنام وَرَکَه نامیده میشود.
اروک. [ اَ ] ( اِخ ) ذواروک ؛ وادیی است در بلاد عرب. ( معجم البلدان ).
اروک . [ ] (اِ) به معنی زیه و لثه است : علیق ثمره اش بتوت ماند... اروک را سخت کند و ریش دهن ببرد. (نزهة القلوب ). رجوع به علیق در تحفه ٔ حکیم مؤمن و مخزن الادویة شود. در گوناباد خراسان آروک گویند.
اروک . [ اَ ] (اِخ ) ذواروک ؛ وادیی است در بلاد عرب . (معجم البلدان ).
اروک . [ اَ ] (ترکی ، اِ) بترکی مشمش است . زردآلو. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اروق شود.
اروک . [ اُ ] (ع مص ) چریدن شتر درخت اراک را.(تاج المصادر بیهقی ). لازم گرفتن شتر اراک را. پیوسته در شوره بودن . (تاج المصادر بیهقی ). || رسیدن شتر بهر درخت که باشد و اقامت کردن در خوردن آن . || مقیم شدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ایستادن . || به شدن جراحت . بهتر شدن جراحت . (تاج المصادر بیهقی ). فرونشستن آماس جراحت .
دانشنامه عمومی
این روستا در دهستان پس کلوت قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۲۱۹ نفر (۴۸خانوار) بوده است.