کلمه جو
صفحه اصلی

ارطاب

فرهنگ فارسی

جمع رطب به معنی خرمای تازه
بسیار گیاه شدن زمین پخته شدن خرما

لغت نامه دهخدا

ارطاب. [ اَ ] ( ع اِ ) ج ِ رُطَب ، به معنی خرمای تازه و تر.

ارطاب. [ اِ ] ( ع مص ) بسیارگیاه شدن زمین. ( تاج المصادر بیهقی ). || ارطاب بسر؛ رسیدن غوره خرما. ( منتهی الأرب ). پخته شدن خرما. ( زوزنی ) ( تاج المصادر بیهقی ). || اِرطاب قوم ؛ نزدیک شدن پختگی خرماهاشان. قریب رسیدن شدن خرمابنان آنها. ( منتهی الأرب ). || ارطاب نخل ؛ نزدیک رسیدن شدن بار آن. رطب شدن آنچه بر خرمابن است. ( منتهی الأرب ). || ارطاب ثوب ؛ تر کردن جامه را.

ارطاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ رُطَب ، به معنی خرمای تازه و تر.


ارطاب . [ اِ ] (ع مص ) بسیارگیاه شدن زمین . (تاج المصادر بیهقی ). || ارطاب بسر؛ رسیدن غوره ٔ خرما. (منتهی الأرب ). پخته شدن خرما. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || اِرطاب قوم ؛ نزدیک شدن پختگی خرماهاشان . قریب رسیدن شدن خرمابنان آنها. (منتهی الأرب ). || ارطاب نخل ؛ نزدیک رسیدن شدن بار آن . رطب شدن آنچه بر خرمابن است . (منتهی الأرب ). || ارطاب ثوب ؛ تر کردن جامه را.



کلمات دیگر: