کلمه جو
صفحه اصلی

طلحه بن طاهر

دانشنامه عمومی

تاریخ بغداد اثری است در رابطه با تاریخ شهر بغداد نوشته ابوالفضل احمد بن ابی طاهر طیفور (۲۰۴ تا ۲۰۶ هجری – ۲۸۰ هجری) که در قرن سوم نگارش شده است و علاوه بر بیان تاریخ بغداد، روایاتی از خلفا و اطرافیان آنان و رویدادهای آن زمان را نیز در بر می گیرد. آنچه اکنون از این کتاب باقی است از ۲۰۴ هجری تا ۲۱۸ هجری را پوشش می دهد و می توان از طریق آن به اطلاعات ارزنده ای دربارهٔ خلفا و بزرگان دربار و زناشویی مأمون دست یافت. علاوه بر آن، روایات تازه ای را دربارهٔ طاهر بن حسین و عده ای از شاعران و موسیقی دانان بیان می کند. طبری نیز برای نگارش تاریخ سلسلهٔ عباسی از این اثر بهره برده است و در نقاطی از کتاب او می توان به سبک یکسان دو کتاب پی برد.
طلحه بن طاهر (درگذشت ۲۱۳ هجری) فرزند طاهر بن حسین و دومین امیر طاهری است که پس از مرگ طاهر در سال ۲۰۷ هجری، به نیابت از عبدالله بن طاهر یا به طور مستقیم به فرمان مأمون، خلیفه عباسی، حکومت خراسان بزرگ را در دست گرفت و تا زمان مرگش بر قلمرو شرقی خلافت حکومت کرد.
وی پیش از حکومت، مدت کوتاهی جانشین طاهر در مرو بود و پس از آن نیز با بازگشت آرامش نسبی به سیستان، به فرمان طاهر، جانشین محمد بن حضین قوسی در آن ناحیه شد که با مرگ طاهر این امر تحقق نیافت. او در دوران ناآرامی پس از مرگ پدر در خراسان، کنترل اوضاع را بر عهده گرفت و با یاری احمد بن ابی خالد، وزیر مأمون، و تایید خلیفه بر خراسان امارت یافت. اکثر دوران حکومت وی در خراسان به جنگ با خوارج و رهبر آنان حمزه آذرک، که قلمرو طاهریان را عرصهٔ تاخت و تاز و غارت قرار داده و علم نافرمانی برافراشته بودند، گذشت و در این راه به ارسال والیان متعدد به سیستان و جنگ های فراوان با خوارج اقدام نمود. وی سرانجام در سال ۲۱۳ هجری، در شهر بلخ وفات یافت و در همانجا نیز مدفون شد.
او بر خلاف پدر خویش در سراسر دوران حکومت خود مطیع خلیفهٔ عباسی بود و از فرامین و دستوراتش پیروی می کرد. وی را دوستدار علم و دانش و حامی اهالی آن معرفی کرده اند و از الطاف او به اهل علم سخن گفته اند. بنابر روایت ها، طلحه به شکار و موسیقی علاقهٔ فراوان داشت و به شاعران و موسیقیدانان صلهٔ فراوان می بخشید.

دانشنامه آزاد فارسی

طَلْحَة بن طاهِر ( ـ۲۱۳ق)
دومین امیر (۲۰۷ ـ ۲۱۳ ق) دودمان طاهری، پسر ارشد طاهر ذوالیمینین. پدرش حکومت سیستان را به او داد و او تا سالی که پدرش درگذشت (۲۰۷ ق) در سیستان به سر می برد. با مرگ طاهر وی فرماندهی سپاه خراسان را به دست گرفت، اما فرماندهی چندان توانا نبود که بتواند لشکریان را از تاراج خزانه پدر بازدارد. با این که مأمون عباسی حکومت طلحه را بر خراسان پذیرفت، وزیرش احمد بن ابی خالد را با سپاهی به خراسان فرستاد تا حضور خلافت را در آن جا تثبیت کند. احمد بن ابی خالد پذیرفت که در کار طلحه تزویری نیست و طلحه نیز هوشمندانه پیشکشی سخاوتمندانه ای به مبلغ ۳ میلیون درهم سکه با لوازمی به بهای ۲ میلیون دِرهم تقدیم وزیر کرد. در دورۀ حکومت طلحه در خراسان بزرگ ترین خطری که قدرت عباسیان و طاهریان را تهدید می کرد فتنۀ حمزه بن آذرک معروف به عبدالله خارجی در سیستان بود و بیشتر ایام حکومت طلحه در جنگ با حمزه گذشت. اما سرانجام هردو آن ها با فاصله ای اندک وفات یافتند.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] طلحة بن طاهر. در حکومت طاهریان طلحه بعد از پدرش (طاهر) از طرف مامون والی خراسان شد. چون خبر وفات طاهر به خلیفه رسید، مامون با احمد بن ابی خالد مشورت نمود، وزیر طلحه را پیشنهاد کرد، که مامون پسندید و پذیرفت و دستور داد که پس از پدر تولیت خراسان را داشته باشد. و البته در این بحبوحه نیز واقعا کسی مناسبتر از طلحه که در خراسان نیز حضور داشته باشد. برای آرام نمودن آن مناطق وجود نداشت.
در تاریخ طاهریان آمده که طلحه بن طاهر از کلثوم بن ثابت گزارشگر خواست تا وفات پدرش طاهر را خبر دهد و این مورد را که خودش (طلحه) امر لشکر را پس از پدر منضبط نموده است، به آگاهی برساند. این واقعه را طبری این چنین گزارش می کند: کلثوم بن ثابت که کنیه ابوسعد داشته می گوید: من عامل برید خراسان بودم. به روز جمعه جای نشستنم زیر منبر بود. دو سال پس از ولایتداری طاهر بن حسین در مراسم جمعه حضور یافتم، طاهر به منبر رفت و سخنرانی کرد؛ اما چون به یاد خلیفه رسید، از دعا گفتن وی خودداری کرد گفت: «خدایا، امت محمد را به همان گونه که دوستان خویش را به صلاح برده ای به صلاح ببر و زحمت کسی را که در آن سرکشی کند و بر علیه آن سپاه فراهم آرد با بستن شکاف و حفظ خونها و اصلاح فیما بین از میان بردار.» گوید: با خویشتن گفتم: «من نخستین فضولم از آن رو که خبر را نهان نمی دارم.» پس برفتم و غسل کردم، غسل مردگان، و روپوش مردگان به تن کردم و پیراهنی پوشیدم و عبایی و پوشش سیاه بیفکندم و به مأمون نوشتم. گوید: وقتی طاهر نماز پسین (عشاء) را بکرد مرا پیش خواند در پلک و گوشه چشم وی رخدادی شد که بیجان بیفتاد. گوید: طلحة بن طاهر برون شد و گفت: «بازش آرید. بازش آرید.» که من بیرون آمده بودم. گوید: پس مرا باز بردند، گفت: «آنچه را گفت نوشته ای؟» گفتم: «آری.» گفت: «پس درگذشت او را بنویس.» و پانصد هزار با دویست جامه به من داد. من درگذشت او را نوشتم و اینکه طلحه به کار سپاه پرداخته است. چون خبر فوت طاهر به خلیفه رسید، مامون با احمد بن ابی خالد مشورت نمود، وزیر طلحه را پیشنهاد کرد، که مامون پسندید و پذیرفت و دستور داد که پس از پدر تولیت خراسان را داشته باشد. و البته در این بحبوحه نیز واقعا کسی مناسبتر از طلحه که در خراسان نیز حضور داشته باشد. برای آرام نمودن آن مناطق وجود نداشت.


کلمات دیگر: