کلمه جو
صفحه اصلی

توتیا


مترادف توتیا : اکسید روی، سنگ سرمه، بلوط دریایی، خارپشت دریایی

فارسی به انگلیسی

sea urchin

فرهنگ اسم ها

اسم: توتیا (دختر) (فارسی، هندی) (تلفظ: tutiyā) (فارسی: توتيا) (انگلیسی: tutiya)
معنی: سنگ سرمه، بلوط دریایی، از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می کند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان سرمه استفاده می کنند، نوعی ماده شیمایی که به عنوان سُرمه استفاده می کنند، جانوری دریایی با بدنی مدور که در بستر دریا زندگی می کند، گردی که از آن به عنوان سرمه استفاده می کنند

(تلفظ: tutiyā) از آبزیان دریایی که در بستر دریا زندگی می‌کند ؛ نوعی ماده شیمایی که به عنوان سُرمه استفاده می‌کنند .


مترادف و متضاد

vitriol (اسم)
زاج، توتیا، تند و سوزنده، جوهر گوگرد زدن به، نمک جوهر گوگرد، سخن تند

sulphate (اسم)
زاج، سولفات، توتیا

sulfate (اسم)
زاج، سولفات، توتیا

vitriolic (صفت)
زاج، توتیا، تند و سوزنده، نمک جوهر گوگرد، سخن تند، جوهر گوگرد

۱. اکسید روی، سنگ سرمه
۲. بلوط دریایی
۳. خارپشت دریایی


فرهنگ فارسی

بلوطدریایی، خارپشت دریایی، جانوردریایی، سرمه، اکسیدروی که درکوره هائی که سرب وروی ذوب شود
( اسم )۱- اکسید طبیعی و ناخالص روی که در کوره های ذوب سرب و روی بدست آید و محلول آن گند زدایی قوی است و درچشم پزشکی محلول رقیق وی برای شستشوی مخاط و پلکها بکار میرود در قدیم اکسید ناخالص مزبور را در جوشهای بهاره و جوشهای تراخمی بصورت گرد( پودر ) روی پلکها میپاشیدند . ۲- سنگ توتیا . ۳ - نوعی جانور دریایی جزو شاخ. خار پوستان از تن. خارتنان که بدن وی از یک صدف یک قطعه یی کاملا محکم و پوشیده از خارهای بسیارتشکیل شده شکل صدف کروی یا سیبی شکل است بلوط دریایی خار پشت دریایی .

فرهنگ معین

(اِ. ) ۱ - سرمه ، اکسید روی و سرب که در کوره های ذوب سرب و روی به دست می آید. برای معالجة امراض چشم و نیز تقویت آن به کار می رود. ۲ - خارپشت دریایی ، جانوری است از نوع خارپوستان با بدن کروی شکل که به سنگ ها و علف ها و دیگر جانوران دریایی می چسبد و از گیاه

(اِ.) 1 - سرمه ، اکسید روی و سرب که در کوره های ذوب سرب و روی به دست می آید. برای معالجة امراض چشم و نیز تقویت آن به کار می رود. 2 - خارپشت دریایی ، جانوری است از نوع خارپوستان با بدن کروی شکل که به سنگ ها و علف ها و دیگر جانوران دریایی می چسبد و از گیاهان دریایی و جلبک ها تغذیه می کند.


لغت نامه دهخدا

توتیا. ( اِ ) بمعنی سنگ سرمه ، و در تحفه گوید آن بر سه قسم است ، یکی زرد و یکی کبود و معدنی و انابیبی که مشتق از انبوبه است و به پارسی توتیای قلم می نامند و یکی از آنهااز دود مس است که در گداختن سنگ مس در کوره دوطبقه بهم می رسد و از سایر چیزها نیز گیرند و بهترین مصنوع آن انابیبی کرمانی است ، و اصل در این لغت دودها بوده و توتیا معرب آن است. ( انجمن آرا ) ( از آنندراج ). سنگی است که از آن سرمه سازند... ( شرفنامه منیری ). اُکسید روی که در کوره هائی که روی و سرب را می گدازندحاصل می شود. ( ناظم الاطباء ). توتیاء، عرب این کلمه را از فارسی گرفته است. ( از المزهر سیوطی ). فارسی ، سنگی است معروف که بدان سرمه کنند. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). بمعنی سرمه... ( غیاث اللغات ). معرب از دودهای فارسی است و یونانی ثغمولس نامند و آن معدنی و انابیبی می باشد و معدنی سه قسم است ، یکی سفید شبیه به پوست تخم شترمرغ و بر او چیزی مثل نمک ظاهر و بهترین اقسام اوست. یکی زرد و یکی کبود و سبز و شفاف و آن غلیظتر از همه است و مشهور به توتیای هندی و در غایت حدت است. و انابیبی که مشتق از انبوبه است و بفارسی توتیای قلم نامند و مزاربی که بمعنی شبیه ناودان باشد عبارت از اوست و چندین قسم می باشد یکی از دود مس است که در حین گداختن سنگ مس در کوره دوطبقه بهم می رسد. قسمی سفید وبسیار بی ثقل ، و قسمی ثقیل و کثیف. اول ( سفید ) از صاعد و ثانی ( ثقیل ) از راسب اوست و آن از اذابه اقلیمیا است که به تدریج در ذایب مس ریزند و از طلا و نقره و قلعی نیز بهم می رسد و به دستور از مورْد و از چوب درخت زیتون بری و از به ، بعد از اخراج دانه او بعمل می آرند و بدستور از عفص و خرنوب و توت سفید خشک و شاخ درخت امرود و مصطکی و حبةالخضرا و شمشاد و انجیر و از گل پودنه تازه و از شکوفه تاک و از سریشم ماهی و از عری جلود به قرو از پشم غیرمغسول ترتیب می دهند. اما طریق اشجار آنکه بعد از نیمکوب کردن آن در ظرف سفال جای داده سرپوش سوراخداری بر آن مستحکم نموده چندان آتش کنند که دود او برطرف شود. اما طریق پشم و سریشم آنکه به زفت یا به عسل آلوده به دستور آتش کنند و صاعد هر یک را استعمال نمایند و بهترین مصنوع او انابیبی کرمانی و بهترین معدنی ، سفید آن و عدیم الوجود است. و اقسام توتیا را بدون تغسیل استعمال جایزنیست و طریق غسل آن در دستورات تحریر یافته است و امین الدوله ذکر نموده است که توتیای بحری نیز می باشد و آن سفید و مستدیر، و شبیه به سنگ ریزه است... ( تحفه حکیم مؤمن ). رجوع به توتیای بحری شود. بمفولوکس. فمفولوکس . اثمد. کحل حجری. کحل اسود. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) :

توتیا. (اِ) بمعنی سنگ سرمه ، و در تحفه گوید آن بر سه قسم است ، یکی زرد و یکی کبود و معدنی و انابیبی که مشتق از انبوبه است و به پارسی توتیای قلم می نامند و یکی از آنهااز دود مس است که در گداختن سنگ مس در کوره ٔ دوطبقه بهم می رسد و از سایر چیزها نیز گیرند و بهترین مصنوع آن انابیبی کرمانی است ، و اصل در این لغت دودها بوده و توتیا معرب آن است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). سنگی است که از آن سرمه سازند... (شرفنامه ٔ منیری ). اُکسید روی که در کوره هائی که روی و سرب را می گدازندحاصل می شود. (ناظم الاطباء). توتیاء، عرب این کلمه را از فارسی گرفته است . (از المزهر سیوطی ). فارسی ، سنگی است معروف که بدان سرمه کنند. (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). بمعنی سرمه ... (غیاث اللغات ). معرب از دودهای فارسی است و یونانی ثغمولس نامند و آن معدنی و انابیبی می باشد و معدنی سه قسم است ، یکی سفید شبیه به پوست تخم شترمرغ و بر او چیزی مثل نمک ظاهر و بهترین اقسام اوست . یکی زرد و یکی کبود و سبز و شفاف و آن غلیظتر از همه است و مشهور به توتیای هندی و در غایت حدت است . و انابیبی که مشتق از انبوبه است و بفارسی توتیای قلم نامند و مزاربی که بمعنی شبیه ناودان باشد عبارت از اوست و چندین قسم می باشد یکی از دود مس است که در حین گداختن سنگ مس در کوره ٔ دوطبقه بهم می رسد. قسمی سفید وبسیار بی ثقل ، و قسمی ثقیل و کثیف . اول (سفید) از صاعد و ثانی (ثقیل ) از راسب اوست و آن از اذابه ٔ اقلیمیا است که به تدریج در ذایب مس ریزند و از طلا و نقره و قلعی نیز بهم می رسد و به دستور از مورْد و از چوب درخت زیتون بری و از به ، بعد از اخراج دانه ٔ او بعمل می آرند و بدستور از عفص و خرنوب و توت سفید خشک و شاخ درخت امرود و مصطکی و حبةالخضرا و شمشاد و انجیر و از گل پودنه ٔ تازه و از شکوفه ٔ تاک و از سریشم ماهی و از عری جلود به قرو از پشم غیرمغسول ترتیب می دهند. اما طریق اشجار آنکه بعد از نیمکوب کردن آن در ظرف سفال جای داده سرپوش سوراخداری بر آن مستحکم نموده چندان آتش کنند که دود او برطرف شود. اما طریق پشم و سریشم آنکه به زفت یا به عسل آلوده به دستور آتش کنند و صاعد هر یک را استعمال نمایند و بهترین مصنوع او انابیبی کرمانی و بهترین معدنی ، سفید آن و عدیم الوجود است . و اقسام توتیا را بدون تغسیل استعمال جایزنیست و طریق غسل آن در دستورات تحریر یافته است و امین الدوله ذکر نموده است که توتیای بحری نیز می باشد و آن سفید و مستدیر، و شبیه به سنگ ریزه است ... (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به توتیای بحری شود. بمفولوکس . فمفولوکس . اثمد. کحل حجری . کحل اسود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چشم مخالفان را چون ناشکسته خاری
چشم موافقان را چون سوده توتیائی .

فرخی .


بر چشم دشمنانش چون نوک سوزنست
در چشم دوستانش چون سوده توتیاست .

فرخی .


قمر بسان چشم ، دردگین شود
سپیده دم شود چو توتیای او.

منوچهری .


گفته ٔ او بر تن حکمت سر است
چشم خرد را سخنش توتیاست .

ناصرخسرو.


بی توتیاست چشم تو و بر دروغ و زرق
از مرد چشم درد ترا طمْع توتیاست .

ناصرخسرو.


مر چشم خرد را ز علم بهتر
ای پور پدر هیچ توتیا نیست .

ناصرخسرو.


هرکه را چشم بخت خیره شود
خاک پای تو توتیا باشد.

مسعودسعد.


بیمار گشت و تیره تن و چشم ، جاه و بخت
ای جاه و بخت تو همه داروی و توتیا.

مسعودسعد.


سرشته نقش دواتش ز توتیای امید
دمیده شقه ٔ کلکش ز کیمیای عطا.

مختاری .


خوب نبود عیسی اندر خانه پس در هاونان
ازبرای توتیا سنگ سپاهان داشتن .

سنائی .


بچشم من تو چنانی که توتیا شمرند
دو چشم من تو بهر جا قدم نهی بر خاک .

سوزنی .


عطسه ٔ جودش بهشت و خنده ٔ تیغش سقر
ظل چترش آفتاب و گرد رخشش توتیا.

خاقانی .


همه درد چشم تو شد هستی تو
شو از نیستی توتیائی طلب کن .

خاقانی .


همه دزدان گنج من کورند
تا مرا توتیا فرستادی .

خاقانی .


مرا چشم درد است و خورشید بهتر
که از زحمت توتیا می گریزم .

خاقانی .


چو عیسی هرکه دارد توتیائی
ز هر بیخی کند داروگیائی .

نظامی .


برگ نسرین به گوهر آمودن
شاخ سوسن به توتیا سودن .

نظامی .


غمزه ٔ نسرین نه ز باد صباست
کز اثر خاک تواَش توتیاست .

نظامی .


از نوی انگور بود توتیا
وز کهنی مار شود اژدها.

نظامی .


کسانی که پوشیده چشم و دلند
همانا کزین توتیا غافلند.

سعدی (بوستان ).


دیده ٔ سر را اگر، سرمه ببخشد فروغ
کوری دل را چه سود مکحله ٔ توتیا؟

فیضی هندی .


ختلان و خنگ ، چاچ و کمان ، روم و پرنیان
توران و تیر، مصر و شکر، هند و توتیا.

قاآنی .


رجوع به بحر الجواهر و صیدنه و اختیارات بدیعی و ترجمه ٔ ضریر انطاکی و فهرست مخزن الادویه و الفاظ الادویه و الجماهر صص 196-263 و نزهة القلوب ج 3 ص 205 و دزی ج 1 ص 154شود.

فرهنگ عمید

۱. (شیمی ) اکسید روی که در کوره هایی که سرب و روی را ذوب می کنند به دست می آید، دودی که در موقع گداختن سرب در بالای کوره جمع می شود. از داروهای چشم بوده و در معالجۀ بعضی از اورام چشم و برای تقویت باصره به کار می رفته، سرمه: غمزۀ نسرین نه ز باد صبا / از اثر خاکِ تو شد توتیا (نظامی۱: ۶ ).
۲. (زیست شناسی ) جانوری دریایی از نوع خارپوستان با بدن کروی و پوشیده از خارهای ریز که غالباً به سنگ ها و علف ها یا جانوران دریایی دیگر می چسبد و از جلبک ها و گیاه های دریایی تغذیه می کند، بلوط دریایی، خارپشت دریایی.

دانشنامه عمومی

توتیا اکسید ناخالص فلز روی (روی اکسید) است. در گذشته از توتیا برای ساختن فلز برنج و همچنین درمان بیماری های چشم بهره می گرفتند.
در قدیم آن را سنگ سرمه نیز می گفتند و برای آن سه گونه قائل بودند: زرد، کبود و توتیای قلم که توتیای قلم کرمانی بهترین نوع آن بود. واژهٔ توتیا را عربی شده واژه فارسی دوده ها دانسته اند. توتیا امروزه نیز با نام زینک اکساید در پودر بچه، پمادهای پوستی، کرم ضد آفتاب، شامپو ضدشوره و... استفاده می شود. توتیا از اکتشافات ایرانیان بوده و بنابر گزارش مارکوپولو، روش استخراج آن به طریق تقطیر بخارحاصل از ذوب سنگ روی بر میله های فولادی سرد بوده است.

دانشنامه آزاد فارسی

اکسید ناخالص روی. از بخارهای حاصل از کورۀ ذوب سرب و روی به دست می آید و در گذشته از آن برای درمان بیماری های التهابی چشم استفاده می کردند. برای جداسازی این بخار، میله هایی از خاک سرخ را در بالای کوره قرار می دادند و از تراشیدن رسوب سطح این میله ها توتیا به دست می آمد. در گذشته، بهترین نوع توتیا در کرمان تولید می شد.

جدول کلمات

سرمه

پیشنهاد کاربران

توتیای چشم : توتیای دیده. سرمه. تقویت چشم ودیده .

اکسید طبیعی و ناخالصِ روی که محلول آن گندزدایی قوی است . در قدیم این اکسید را در جوش های بهاره و جوش های تراخمی به صورت گرد روی پلک ها می پاشیدند . این ماده ی شفا بخش در تعبیر شاعرانه وسیله ای است برای روشنایی چشم 👸🏻👸🏻

توتیا : سنگ سرمه . روشنی بخش و نیرو دهنده چشم و دیده است. توتیا به مجاز به معنی زیباچشم است.

توتیا : روشنایی چشم . زیبا چشم

دوده ها
که در گذشته برای زیبایی در موی مژگان چشم ها می کشیدند.
در گفتار د با ت جایگزین و دوده ها توت ها و توتیا شده است.


کلمات دیگر: