کلمه جو
صفحه اصلی

پرشان

فرهنگ اسم ها

اسم: پرشان (پسر) (پهلوی، اوستایی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: paršān) (فارسی: پَرشان) (انگلیسی: parshan)
معنی: رزمجو، مبارز، دلاور، ( از اوستایی، paršāna )

دانشنامه عمومی

مبارز , رزمجو ، دلاور


پیشنهاد کاربران

دلاور - مبارز - رزمجو
از نام های کهن و باستانی ایرانی ( اوستایی - پهلوی )
از نام های اوستایی ( از زبان های ایرانی که کتاب دینی زرتشتیان - اوستا - به آن نوشته شده است )
از نام های پهلوی ( زبان متداول دوره اشکانیان و ساسانیان - زبان مردم سرزمین پارت )
نام قدیمی تالاب بین المللی پریشان ( بنابر باور مردم و افراد سالخورده روستاهای پیرامون تالاب پریشان در کازرون، در زمان های گذشته در این منطقه پادشاهی به نام پرشان می زیسته است. این تالاب نام خود را از پرشان گرفته و بعدها به صورت پریشان درآمده است )

گلی زینتی گل یاس. جنگجو. دلیر. مبارزه کن

پَرشان - واژه فارسی میانه اشکانی ( پَهلَوانیگ، پَهلَوانیک ) -
نام پسرانه
این واژه را به سربازان اشکانی وابسته می دانند؛زیرا، سربازان ( جنگاوران ) تا زمانی که به مرز و بوم ( میهن ) خود نرسند، آرام نمی گیرند و تا هنگامی که برای وطن خویش نجنگند، دلواپس دیار خود هستند!

پَر: ژولیده، آشفته - دلشوره، تنش، دلواپس، نگران

شان: شانه - خانه، سَرا، اندرون -
سرزمین، دیار، میهن، وطن، زادبوم -
لانه، کندو، آشیان ( آشیانه )
( ( به مانند: کاشان >>> کا: مطبوع، خوشایند، دلپذیر - روح و روان
یعنی: سرزمین خوشبو، وطن جان ) )

معنی: وطن پرست، میهن دوست -
نگران خانه و کاشانه، دلواپس سرزمین و دیار، دلشوره و دردِ وطن داشتن، سرباز وطن، بی قرار و تپیدن برای ایران -
رزمجو، جنگجو، جنگاور، شجاع، نترس، دلیر، دلاور، مبارز،
پهلوان، یَل، گُرد، سالار، قهرمان، سورن ( سورنا ) !



کلمات دیگر: