مترادف کرشمه : دلربایی، شیوه، طنازی، عشوه، غمزه، غنج، ناز
کرشمه
مترادف کرشمه : دلربایی، شیوه، طنازی، عشوه، غمزه، غنج، ناز
فارسی به انگلیسی
coquetry, flirtation, ogle, wink
ogling, amorous gesture, nod or wink
فرهنگ اسم ها
اسم: کرشمه (دختر) (فارسی) (هنری) (تلفظ: kereshme) (فارسی: کرشمه) (انگلیسی: kereshme)
معنی: ناز، عشوه، غمزه
معنی: ناز، عشوه، غمزه
مترادف و متضاد
ناز، عشوه، کرشمه، عشوه گری، طنازی، دلبری، غمزه
فرهنگ فارسی
ناز، غمزه، اشاره باچشم وابرو، کرشم هم گفته شده
( اسم ) ۱ - اشاره بچشم و ابرو غمزه : [ ناز اگر خواب را سزا ست بشرط نسزد جز ترا کرشمه و ناز ] . ( رودکی ) ۲ - نغم. کوچک سه ضربی است و در اکثر دستگاهها و آواز ها نواخته میشود ( خالقی . موسیقی ایران . پیام نوین )
روی . رخسار
( اسم ) ۱ - اشاره بچشم و ابرو غمزه : [ ناز اگر خواب را سزا ست بشرط نسزد جز ترا کرشمه و ناز ] . ( رودکی ) ۲ - نغم. کوچک سه ضربی است و در اکثر دستگاهها و آواز ها نواخته میشود ( خالقی . موسیقی ایران . پیام نوین )
روی . رخسار
فرهنگ معین
(کِ رِ مِ ) (اِ. ) = کرشم . گرشم . گرشمه : غمزه ، ناز، اشاره با چشم و ابرو.
لغت نامه دهخدا
( کرشمة ) کرشمة. [ ک َ ش َ م َ ] ( ع اِ ) روی. ( مهذب الاسماء ) ( ناظم الاطباء ). رخسار. ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). وجه. یقال : قبح اﷲ کرشمته. ( اقرب الموارد ).
کرشمه. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( اِ ) ناز و غمزه. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).عشوه. شکنه. برزم. ( ناظم الاطباء ). غَنج. غُنج. غُنُج. ( منتهی الارب ). دلال. ( یادداشت مؤلف ) :
ناز اگر خوب را سزاست بشرط
نسزد جز تراکرشمه و ناز.
بهر خرامش از او صدهزار غنج و دلال.
که بدان چشم هیچ دلبر نیست.
از سر کوی تو پای بازنگیرم.
نظر ز کام دل من تمام بازگرفتی.
از دوست کرشمه نهانی.
سر و زر نثار ما کن که چنین بسر نیاید.
کشتی به کرشمه ای جهانی.
تیر نینداخته بر کار شد.
صد توبه به یک کرشمه بشکستش.
روی چو آفتابت ختم جمال کرده.
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد.
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده.
جمال دولت محمود را به زلف ایاز.
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم.
آن توتیا به چشم سفیدرکاب کش.
در خاطرش کرشمه ساقی خلیده ست.
صد نکته روبرو به رخ ماه و خور گرفت.
کرشمه. [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] ( اِ ) ناز و غمزه. ( برهان ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).عشوه. شکنه. برزم. ( ناظم الاطباء ). غَنج. غُنج. غُنُج. ( منتهی الارب ). دلال. ( یادداشت مؤلف ) :
ناز اگر خوب را سزاست بشرط
نسزد جز تراکرشمه و ناز.
رودکی.
گه خرامش چون لعبتی کرشمه کنان بهر خرامش از او صدهزار غنج و دلال.
فرخی.
بینی آن چشم پر کرشمه و نازکه بدان چشم هیچ دلبر نیست.
عنصری.
گرچه به دست کرشمه تو اسیرم از سر کوی تو پای بازنگیرم.
خاقانی.
مرا به نیم کرشمه تمام کشتی و آنگه نظر ز کام دل من تمام بازگرفتی.
خاقانی.
در عشق فتوح چیست دانی از دوست کرشمه نهانی.
خاقانی.
دل و دین فداش کردم به کرشمه گفت نی نی سر و زر نثار ما کن که چنین بسر نیاید.
خاقانی.
آهوچشمی که هر زمانی کشتی به کرشمه ای جهانی.
نظامی.
شست کرشمه چو کماندار شدتیر نینداخته بر کار شد.
نظامی.
بیچاره دلم ز نرگس مستش صد توبه به یک کرشمه بشکستش.
عطار.
ای یک کرشمه تو صد خون حلال کرده روی چو آفتابت ختم جمال کرده.
عطار.
کرشمه تو شرابی به عاشقان پیمودکه علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد.
حافظ.
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده.
حافظ.
غرض کرشمه حسن است ورنه حاجت نیست جمال دولت محمود را به زلف ایاز.
حافظ.
این تقویم تمام که با شاهدان شهرناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم.
حافظ.
گرد کرشمه از کف نعلین خویش ریزآن توتیا به چشم سفیدرکاب کش.
شیخ العارفین ( از آنندراج ).
مضراب مطرب از رگ طنبور خون گشاددر خاطرش کرشمه ساقی خلیده ست.
اسیر لاهیجی ( از آنندراج ).
رخسار او به ناز و کرشمه هزار بارصد نکته روبرو به رخ ماه و خور گرفت.
اسیر لاهیجی ( از آنندراج ).
کرشمة. [ ک َ ش َ م َ ] (ع اِ) روی . (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). رخسار. (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). وجه . یقال : قبح اﷲ کرشمته . (اقرب الموارد).
کرشمه . [ ک ِ رِ م َ / م ِ ] (اِ) ناز و غمزه . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).عشوه . شکنه . برزم . (ناظم الاطباء). غَنج . غُنج . غُنُج . (منتهی الارب ). دلال . (یادداشت مؤلف ) :
ناز اگر خوب را سزاست بشرط
نسزد جز تراکرشمه و ناز.
گه خرامش چون لعبتی کرشمه کنان
بهر خرامش از او صدهزار غنج و دلال .
بینی آن چشم پر کرشمه و ناز
که بدان چشم هیچ دلبر نیست .
گرچه به دست کرشمه ٔ تو اسیرم
از سر کوی تو پای بازنگیرم .
مرا به نیم کرشمه تمام کشتی و آنگه
نظر ز کام دل من تمام بازگرفتی .
در عشق فتوح چیست دانی
از دوست کرشمه ٔ نهانی .
دل و دین فداش کردم به کرشمه گفت نی نی
سر و زر نثار ما کن که چنین بسر نیاید.
آهوچشمی که هر زمانی
کشتی به کرشمه ای جهانی .
شست کرشمه چو کماندار شد
تیر نینداخته بر کار شد.
بیچاره دلم ز نرگس مستش
صد توبه به یک کرشمه بشکستش .
ای یک کرشمه ٔ تو صد خون حلال کرده
روی چو آفتابت ختم جمال کرده .
کرشمه ٔ تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد.
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده .
غرض کرشمه ٔ حسن است ورنه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز.
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم .
گرد کرشمه از کف نعلین خویش ریز
آن توتیا به چشم سفیدرکاب کش .
مضراب مطرب از رگ طنبور خون گشاد
در خاطرش کرشمه ٔ ساقی خلیده ست .
رخسار او به ناز و کرشمه هزار بار
صد نکته روبرو به رخ ماه و خور گرفت .
به یک کرشمه که بر جان زدی ز دست شدم
دگر شراب مده ساقیا که مست شدم .
کند عشق ار بکارت یک کرشمه
ز چشمت خون تراود چشمه چشمه .
|| اشاره به چشم و ابرو. (برهان ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). چشمک و اشاره ٔ به چشم و ابرو. (ناظم الاطباء) :
مخمور دو چشم تو که به یک غنج و کرشمه
صد بار در خانه ٔ خمار شکسته .
باز از کرشمه زخمه ٔ نو درفزوده ای
درد نوم به درد کهن برفزوده ای .
گاه از ستیزه گوش فلک برکشیده ای
گاه از کرشمه دیده ٔ اختر شکسته ای .
کمان ابرویش گر شد گره گیر
کرشمه بر هدف میراند چون تیر.
چشمت به کرشمه خون من ریخت
از قتل خطا چه غم خورد مست .
ای زلف تو هر خمی کمندی
چشمت به کرشمه چشم بندی .
تا سحر چشم یار چه جادو کند که باز
بنیادبر کرشمه ٔ جادو نهاده ایم .
|| گوشه ٔ چشم .(یادداشت مؤلف ) :
به غلامان دست پروردم
به کرشمه اشارتی کردم .
و تمام آنگه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان ... و به کرشمه ٔ لطف خداوندی مطالعه فرماید. (گلستان سعدی ). || در تداول عامه ، قصد و آهنگ کاری . قصد و عمل . آهنگ و عمل . (یادداشت مؤلف ) :
چه خوش بود که برآید به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار.
|| نغمه ٔ کوچک سه ضربی است و در اکثر دستگاهها و آوازها نواخته می شود. (فرهنگ فارسی معین ).
ناز اگر خوب را سزاست بشرط
نسزد جز تراکرشمه و ناز.
رودکی .
گه خرامش چون لعبتی کرشمه کنان
بهر خرامش از او صدهزار غنج و دلال .
فرخی .
بینی آن چشم پر کرشمه و ناز
که بدان چشم هیچ دلبر نیست .
عنصری .
گرچه به دست کرشمه ٔ تو اسیرم
از سر کوی تو پای بازنگیرم .
خاقانی .
مرا به نیم کرشمه تمام کشتی و آنگه
نظر ز کام دل من تمام بازگرفتی .
خاقانی .
در عشق فتوح چیست دانی
از دوست کرشمه ٔ نهانی .
خاقانی .
دل و دین فداش کردم به کرشمه گفت نی نی
سر و زر نثار ما کن که چنین بسر نیاید.
خاقانی .
آهوچشمی که هر زمانی
کشتی به کرشمه ای جهانی .
نظامی .
شست کرشمه چو کماندار شد
تیر نینداخته بر کار شد.
نظامی .
بیچاره دلم ز نرگس مستش
صد توبه به یک کرشمه بشکستش .
عطار.
ای یک کرشمه ٔ تو صد خون حلال کرده
روی چو آفتابت ختم جمال کرده .
عطار.
کرشمه ٔ تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بی خبر افتاد و عقل بی حس شد.
حافظ.
تا کی کشم عتیبت از چشم دلفریبت
روزی کرشمه ای کن ای یار برگزیده .
حافظ.
غرض کرشمه ٔ حسن است ورنه حاجت نیست
جمال دولت محمود را به زلف ایاز.
حافظ.
این تقویم تمام که با شاهدان شهر
ناز و کرشمه بر سر منبر نمی کنم .
حافظ.
گرد کرشمه از کف نعلین خویش ریز
آن توتیا به چشم سفیدرکاب کش .
شیخ العارفین (از آنندراج ).
مضراب مطرب از رگ طنبور خون گشاد
در خاطرش کرشمه ٔ ساقی خلیده ست .
اسیر لاهیجی (از آنندراج ).
رخسار او به ناز و کرشمه هزار بار
صد نکته روبرو به رخ ماه و خور گرفت .
اسیر لاهیجی (از آنندراج ).
به یک کرشمه که بر جان زدی ز دست شدم
دگر شراب مده ساقیا که مست شدم .
امیرشاهی سبزواری (از آنندراج ).
کند عشق ار بکارت یک کرشمه
ز چشمت خون تراود چشمه چشمه .
؟ (از آنندراج ).
|| اشاره به چشم و ابرو. (برهان ) (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). چشمک و اشاره ٔ به چشم و ابرو. (ناظم الاطباء) :
مخمور دو چشم تو که به یک غنج و کرشمه
صد بار در خانه ٔ خمار شکسته .
سوزنی .
باز از کرشمه زخمه ٔ نو درفزوده ای
درد نوم به درد کهن برفزوده ای .
خاقانی .
گاه از ستیزه گوش فلک برکشیده ای
گاه از کرشمه دیده ٔ اختر شکسته ای .
خاقانی .
کمان ابرویش گر شد گره گیر
کرشمه بر هدف میراند چون تیر.
نظامی .
چشمت به کرشمه خون من ریخت
از قتل خطا چه غم خورد مست .
سعدی .
ای زلف تو هر خمی کمندی
چشمت به کرشمه چشم بندی .
سعدی .
تا سحر چشم یار چه جادو کند که باز
بنیادبر کرشمه ٔ جادو نهاده ایم .
حافظ.
|| گوشه ٔ چشم .(یادداشت مؤلف ) :
به غلامان دست پروردم
به کرشمه اشارتی کردم .
نظامی .
و تمام آنگه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان ... و به کرشمه ٔ لطف خداوندی مطالعه فرماید. (گلستان سعدی ). || در تداول عامه ، قصد و آهنگ کاری . قصد و عمل . آهنگ و عمل . (یادداشت مؤلف ) :
چه خوش بود که برآید به یک کرشمه دو کار
زیارت شه عبدالعظیم و دیدن یار.
؟ (یادداشت مؤلف ).
|| نغمه ٔ کوچک سه ضربی است و در اکثر دستگاهها و آوازها نواخته می شود. (فرهنگ فارسی معین ).
فرهنگ عمید
۱. ناز.
۲. اشاره با چشم و ابرو، غمزه.
۳. حرکات دل انگیز چشم و ابروی زیبا رویان.
۴. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه های ماهور، نوا، همایون، سه گاه، چهارگاه، و راست پنج گاه.
۲. اشاره با چشم و ابرو، غمزه.
۳. حرکات دل انگیز چشم و ابروی زیبا رویان.
۴. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه های ماهور، نوا، همایون، سه گاه، چهارگاه، و راست پنج گاه.
دانشنامه عمومی
کرشمه (گوشه موسیقی). کرشمه نام یک گوشه در ردیف موسیقی ایرانی است که مد مخصوص به خود ندارد و در تمام دستگاه ها قابل اجراست. گوشهٔ کرشمه به جهت وزن خاصی که دارد شناخته می شود.
کیانی، مجید (۱۳۷۴). «موسیقی ایران در حال و آینده». هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی (۱): ۷۷–۸۳. دریافت شده در ۲۱ فوریه ۲۰۱۹ – به واسطه نورمگز.
نام گوشهٔ «کرشمه» به معنای غمزه، یا اشاره با چشم و ابرو است. فرصت شیرازی در بحور الالحان از گوشه ای به نام کرشمه فقط در دستگاه های چهارگاه، سه گاه و شور نام برده است؛ اما از او کرشمه به عنوان یک «نغمه» که به تمام دستگاه ها می تواند برود نیز یاد کرده است و نوشته که این گوشه حالتی شبیه به رِنگ دارد و وزن آن «تنن تنن تن تن تن» است. در ردیف میرزاعبدالله به روایت داریوش طلایی، گوشهٔ کرشمه در دستگاه های شور، ماهور، سه گاه، چهارگاه، و نوا ذکر شده است و همچنین برخی دستگاه ها بیش از یک گوشهٔ کرشمه دارند (مثلاً دستگاه ماهور یک گوشهٔ دیگر به نام کرشمهٔ راک نیز دارد). هرمز فرهت برای توصیف گوشه های بسیار کوچکی که در دستگاه های مختلف به کار می روند از اصطلاح «تکه» استفاده می کند؛ وی کرشمه را یک تکه می داند؛ وی نمونه هایی از «تکهٔ کرشمه» در دستگاه های شور، سه گاه، چهارگاه، نوا، همایون، و در گوشه عراق دستگاه راست پنج گاه، و نیز در آوازهای بیات ترک و بیات اصفهان، و گوشه های حصار سه گاه و مغلوب چهارگاه ارائه کرده است. در ردیف میرزاعبدالله به روایت نورعلی برومند همچنین از گوشه هایی با نام «کرشمه با مویه» در سه گاه و چهارگاه، و «کرشمهٔ راک» در ماهور اسم برده شده است. کرشمه تنها گوشه ای نیست که ماهیت مدال ندارد و در دستگاه های مختلف قابل اجراست؛ گوشه های نغمه، حزین، بسته نگار، مثنوی و ساقی نامه نیز از این ویژگی برخوردار هستند.
واژهٔ کرشمه به زبان های ترکی هم راه یافته است. در زبان اویغوری از لفظ کیریشما (kirişma) برای توصیف قطعهٔ آغازین موسیقی نیز استفاده می شود، که در این حالت این واژه را مشتق شده از کیریش (kiriş، به معنای آغاز یا ورود در زبان ترکی) می دانند.
گوشهٔ کرشمه دارای یک مد مخصوص نیست، اما وزن مشخصی دارد که با شعرهای عروضی بر وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن» سازگار است. در نحوهٔ رایج نگاش اوزان موسیقی ردیفی، از ᴗ برای ضرب کوتاه و از – برای ضرب بلند استفاده می شود و وزن گوشهٔ کرشمه به این شکل (از چپ به راست) نمایش داده می شود: ᴗ – ᴗ – ᴗ ᴗ – – / ᴗ – ᴗ – ᴗ ᴗ – –. نمایش وزن کرشمه با اتانین نیز به این شکل است: «تَنَن تَنَن تَنَنَن تَن». اهمیت این وزن در تعریف گوشهٔ کرشمه چنان است که اگر وزن خاص این گوشه تغییر کند دیگر به عنوان کرشمه شناخته نخواهد شد. در بحور الالحان نیز تنها برای دو گوشه وزن شعری که باید همراهش خوانده بشود مشخص و تأکید شده که کرشمه یکی از آن هاست (گوشهٔ دیگر گوشهٔ سوز و گداز در بیات اصفهان است).
کیانی، مجید (۱۳۷۴). «موسیقی ایران در حال و آینده». هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی (۱): ۷۷–۸۳. دریافت شده در ۲۱ فوریه ۲۰۱۹ – به واسطه نورمگز.
نام گوشهٔ «کرشمه» به معنای غمزه، یا اشاره با چشم و ابرو است. فرصت شیرازی در بحور الالحان از گوشه ای به نام کرشمه فقط در دستگاه های چهارگاه، سه گاه و شور نام برده است؛ اما از او کرشمه به عنوان یک «نغمه» که به تمام دستگاه ها می تواند برود نیز یاد کرده است و نوشته که این گوشه حالتی شبیه به رِنگ دارد و وزن آن «تنن تنن تن تن تن» است. در ردیف میرزاعبدالله به روایت داریوش طلایی، گوشهٔ کرشمه در دستگاه های شور، ماهور، سه گاه، چهارگاه، و نوا ذکر شده است و همچنین برخی دستگاه ها بیش از یک گوشهٔ کرشمه دارند (مثلاً دستگاه ماهور یک گوشهٔ دیگر به نام کرشمهٔ راک نیز دارد). هرمز فرهت برای توصیف گوشه های بسیار کوچکی که در دستگاه های مختلف به کار می روند از اصطلاح «تکه» استفاده می کند؛ وی کرشمه را یک تکه می داند؛ وی نمونه هایی از «تکهٔ کرشمه» در دستگاه های شور، سه گاه، چهارگاه، نوا، همایون، و در گوشه عراق دستگاه راست پنج گاه، و نیز در آوازهای بیات ترک و بیات اصفهان، و گوشه های حصار سه گاه و مغلوب چهارگاه ارائه کرده است. در ردیف میرزاعبدالله به روایت نورعلی برومند همچنین از گوشه هایی با نام «کرشمه با مویه» در سه گاه و چهارگاه، و «کرشمهٔ راک» در ماهور اسم برده شده است. کرشمه تنها گوشه ای نیست که ماهیت مدال ندارد و در دستگاه های مختلف قابل اجراست؛ گوشه های نغمه، حزین، بسته نگار، مثنوی و ساقی نامه نیز از این ویژگی برخوردار هستند.
واژهٔ کرشمه به زبان های ترکی هم راه یافته است. در زبان اویغوری از لفظ کیریشما (kirişma) برای توصیف قطعهٔ آغازین موسیقی نیز استفاده می شود، که در این حالت این واژه را مشتق شده از کیریش (kiriş، به معنای آغاز یا ورود در زبان ترکی) می دانند.
گوشهٔ کرشمه دارای یک مد مخصوص نیست، اما وزن مشخصی دارد که با شعرهای عروضی بر وزن «مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن» سازگار است. در نحوهٔ رایج نگاش اوزان موسیقی ردیفی، از ᴗ برای ضرب کوتاه و از – برای ضرب بلند استفاده می شود و وزن گوشهٔ کرشمه به این شکل (از چپ به راست) نمایش داده می شود: ᴗ – ᴗ – ᴗ ᴗ – – / ᴗ – ᴗ – ᴗ ᴗ – –. نمایش وزن کرشمه با اتانین نیز به این شکل است: «تَنَن تَنَن تَنَنَن تَن». اهمیت این وزن در تعریف گوشهٔ کرشمه چنان است که اگر وزن خاص این گوشه تغییر کند دیگر به عنوان کرشمه شناخته نخواهد شد. در بحور الالحان نیز تنها برای دو گوشه وزن شعری که باید همراهش خوانده بشود مشخص و تأکید شده که کرشمه یکی از آن هاست (گوشهٔ دیگر گوشهٔ سوز و گداز در بیات اصفهان است).
wiki: کرشمه (گوشه موسیقی)
جدول کلمات
ناز
پیشنهاد کاربران
اسم زیبای دخترانه ، زینت بخش غزل های شیرین فارسی، اسم هندی هم هست. کریشما.
کرشمه : معنی کرشمه در فرهنگ معین: ( کِ رِ مِ ) ( اِ. ) = کرشم. گرشم. گرشمه: غمزه، ناز، اشاره با چشم و ابرو.
کرشمه : کرشمه نام دختر با ریشه فارسی به معنی ناز و غمزه . کرشمه نام نوایی در موسیقی است .
کرشمه : کرشمه نام دختر با ریشه فارسی به معنی ناز و غمزه . کرشمه نام نوایی در موسیقی است .
اسم خودم :کرشمه یعنی عشوه یعنی غمزه و ناز
دلربایی، شیوه، طنازی، عشوه، غمزه، غنج، ناز
از مصدر قرشماق ترکی است.
کرشمه کلمه ای ترکی است . نمیدانم چطور فارسی اش کردید!!!!!!!!
کلمات دیگر: