برابر پارسی : ( آلا ) روزی ها | مگر، جز، وانگهی
الا
برابر پارسی : ( آلا ) روزی ها | مگر، جز، وانگهی
فارسی به انگلیسی
O!, beware!, behold!, ah!
except, save
فرهنگ اسم ها
معنی: سرخ، سرخ کم رنگ، نعمتها، نیکیها
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع الی الی والی نعمتها نیکیها نیکوییها .
مانند سرخ نیم رنگ
حرف خطاب وتنبیه بمعنی ای، هی، هان، بدان و آگاه باش، حرف استثنائ به معنی مگر، جز، آل، سرخ کم رنگ، پشت گلی
درختیست تلخ . رجوع به الا شود .
فرهنگ معین
(اِ لّ ) [ ع . ] (ق . ) ۱ - دلالت بر استثنا کند: مگر، بجز. ۲ - جز، بدون . ۳ - فقط ، منحصراً. ،~ و بلّ ا بدون برو و برگرد، بی چون و چرا.
( اَ ) [ ع . ] (شب جم . )حرف تنبیه است ، بدان و آگاه باش ! هان !.
(اِ لّ) [ ع . ] (ق .) 1 - دلالت بر استثنا کند: مگر، بجز. 2 - جز، بدون . 3 - فقط ، منحصراً. ؛~ و بلّ ا بدون برو و برگرد، بی چون و چرا.
( اَ ) [ ع . ] (شب جم .)حرف تنبیه است ، بدان و آگاه باش ! هان !.
لغت نامه دهخدا
آلا. ( ص ) آل. سرخ نیمرنگ. پشت گلی. و در فرهنگها بیت ذیل برای این معنی شاهد آمده است ، لیکن صریح در مدعا نیست :
چو چشم ابر شد آلا و روی گل ناری
در آبگون قدح افکن شراب گلناری.
آلا. ( اِخ ) نام یکی از آبادیهای سقزکردستان و نام پیشین آن «ایلو» است. ( فرهنگستان ).
الا. [ اَ ] ( ع صوت ) و آن بر پنج وجه است :1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید : الا انهم هم السفهاء.( قرآن 13/2 ). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.
2- توبیخ و انکار :
الا طعان الا فرسان عادیة
الا تجشؤکم حول التنانیر.
3- تمنّی :
الا عمر ولی مستطاع رجوعه
فیرأب ما أثأت ید الغفلات.
4 - استفهام از نفی :
الا اصطبار لسلمی ام لها جلد
اذا الاقی الذی لاقاه امثالی.
و این سه قسم اخیر مختص به جمل اسمیه است.
5 - عرض و تحضیض و معنی آن طلب چیزی است لیکن عرض طلب به نرمی و مدارا است و تحضیض طلب به ابرام و تحریک است و این قسم مخصوص جمله فعلیه بود : الاتحبون ان یغفر اﷲ لکم. ( قرآن 22/24 ) ( از مغنی ). و رجوع به اقرب الموارد و منتهی الارب شود. مؤلف غیاث آرد: بمعنی بدان و آگاه باش. در این صورت حرف تنبیه است و صاحب نهج الادب ذیل حروف تنبیه آرد: لفظ عربی است بمعنی بدان و آگاه باش و در این صورت حرف است. همچنین است در کنز و شروح نصاب. و مؤلف قوانین دستگیری گوید: در فارسی بمقام تعجب استعمال کنند. سعدی فرماید :
الا ای خردمند فرخنده خو
هنرمند نشنیده ام عیب جو.
یعنی دانا و آگاه باش ای عقلمند نیک خصلت. در حل لغات الشعرا آمده : الا حرف تنبیه است که دلالت بر تحقیق مابعد کند و معنی وی بدان و آگاه باش... ( از نهج الادب ص 570 ).
الا. [ اَ ] ( صوت ) کلمه خطاب است یعنی ای و به عربی یا گویند. ( برهان ). در فارسی... کلمه خطاب است بمعنی ای. ( غیاث از برهان ). و صاحب نهج الادب آرد: و بعضی گویند: «الا» از هلا، که بمعنی مذکور ( تنبیه ) است در فارسی مستفاد میشود که این نیز فارسی بود ودوم مبدل اول ، یا بالعکس «الا» مشترک است در عربی و فارسی و «هلا» فارسی الاصل است و این محل نظر است چرا که سبب قرب تلفظ احتمال نمیشود که یک لغت باشد چنانکه ای ندائیه که به فتح ، عربی است و به کسر فارسی. آری «الا» احتمال تعریب دارد و میتواند که متوافق باشد در عربی و فارسی چنان که صاحب قاموس بدان قائل شده است و در فارسی به «ها» بدل شده هلا گویند. ( از نهج الادب ص 571 ). این کلمه در اشعار فارسی بمعنی ندا و تنبه آمده است و در بسیاری موارد پس از آن کلمه «ای » آمده است و معنی آگاه باش ، هان ، بدان میدهد :
الا ای خریدار مغز سخن
دلت برگسل زین سرای کهن .
فردوسی .
همی گفت الا ای روا خسروا
بزرگا سترگادلاور گوا.
فردوسی .
الا یا خیمگی خیمه فروهل
که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل .
منوچهری .
الا ای ترک آتش روی ساقی
به آب باده عقل از من فروشوی .
سعدی .
الا ای آهوی وحشی کجائی
مرا با تست چندین آشنائی .
حافظ.
و گاه بدون «ای » آید :
الا وقت صبوح است نه گرم است و نه سرد است
نه ابر است و نه خورشید و نه باد است و نه گرد است .
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 218).
|| و با «تاء» توقیت بکار رود و بیشتر در مورد دعا بود :
الا تا درآیند طوطی و شارک
الا تا سرایند قمری و ساری ...
زینبی .
الا تا همی بتابد بر چرخ کوکبی
الا تا همی بماند بر خاک پیکری .
عنصری .
الاتا ببارد سرشک بهاری
الا تا بروید گل بوستانی
بزی با امانی و حور قبایی
به رود غوانی و لحن اغانی .
منوچهری .
الا تا باد نوروزی بیاراید گلستان را
و بلبل را بشبگیران خروش آید بر اوراقش
ز یزدان تا جهان باشد مر او را مملکت بینی
که ملکتهای گیتی را شود نسبت برستاقش .
منوچهری .
الا تا حد شعر نزدیک شاعر
مقفا و موزون بود ز اصل و قانون .
سوزنی .
|| تحذیر، و پس از آن «تا» ی تحذیر آید، که پس از زینهار نیز می آید :
الا تا هر کجا مار است گنج است
الا تا هر کجا خرماست خار است .
عنصری .
الا تا نگرید که عرش عظیم
بلرزد همی چون بگرید یتیم .
سعدی .
الا تا بغفلت نخسبی که نوم
حرامست بر چشم سالار قوم .
سعدی
و گاه بدون آوردن «تا»بمعنی تحذیر است :
الا گر جفاکاری اندیشه کن
وفا پیش گیر و کرم پیشه کن .
سعدی
الا. [ اَ ] (ع اِ) الاء. درختیست تلخ . (منتهی الارب ). رجوع به الاء شود.
الا. [ اَ ] (ع صوت ) و آن بر پنج وجه است :1- تنبیه و در این صورت بر تحقق مابعد خود دلالت کندو بر دو جمله درآید : الا انهم هم السفهاء.(قرآن 13/2). و نحویان آن را حرف استفتاح خوانند.
2- توبیخ و انکار :
الا طعان الا فرسان عادیة
الا تجشؤکم حول التنانیر.
3- تمنّی :
الا عمر ولی مستطاع رجوعه
فیرأب ما أثأت ید الغفلات .
4 - استفهام از نفی :
الا اصطبار لسلمی ام لها جلد
اذا الاقی الذی لاقاه امثالی .
و این سه قسم اخیر مختص به جمل اسمیه است .
5 - عرض و تحضیض و معنی آن طلب چیزی است لیکن عرض طلب به نرمی و مدارا است و تحضیض طلب به ابرام و تحریک است و این قسم مخصوص جمله ٔ فعلیه بود : الاتحبون ان یغفر اﷲ لکم . (قرآن 22/24) (از مغنی ). و رجوع به اقرب الموارد و منتهی الارب شود. مؤلف غیاث آرد: بمعنی بدان و آگاه باش . در این صورت حرف تنبیه است و صاحب نهج الادب ذیل حروف تنبیه آرد: لفظ عربی است بمعنی بدان و آگاه باش و در این صورت حرف است . همچنین است در کنز و شروح نصاب . و مؤلف قوانین دستگیری گوید: در فارسی بمقام تعجب استعمال کنند. سعدی فرماید :
الا ای خردمند فرخنده خو
هنرمند نشنیده ام عیب جو.
یعنی دانا و آگاه باش ای عقلمند نیک خصلت . در حل لغات الشعرا آمده : الا حرف تنبیه است که دلالت بر تحقیق مابعد کند و معنی وی بدان و آگاه باش ... (از نهج الادب ص 570).
الا. [ اَل ْ لا ] (ع ق ) حرف تحضیض و مختص به جمله ٔ فعلیه ٔ خبریه است . (منتهی الارب ).
بتدبیر ما کی شود نیک بد
نگیرد ترا دست الاّ خرد.
فردوسی .
شاهی که نشد معروف الاّ بجوانمردی
الاّ به نکونامی الاّ بنکوکاری .
منوچهری .
یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الاّ همه آبستن و الاّ همه بیمار.
منوچهری .
گوید که مرا این می مشکین نگوارد
الاّ که خورم یاد شه عادل و مختار.
منوچهری (دیوان چ دبیرسیاقی ص 152).
ترا بکشتنی کشم که هیچ گناه کار را نکشته اند که ترا گناهی است بزرگ و الاّ توبه کنی .... (تاریخ بیهقی ).
معاذاﷲ چنین نتواند الاّ
خدای پاک بی انباز و یاور.
ناصرخسرو.
پادشاهی نتوان کرد الاّ به لشکر و لشکر نتوان داشت الاّ بمال . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). که چون در آن خطائی و طغیانی شناسند نامعقول ، مؤلف را بدان معذور دارند که الاّ اقاویل متقدمان نباید شناخت . (مجمل التواریخ والقصص ).
در جهان دشمن جان تو نباشد الاّ
خارجی مذهب و از مذهب و ملت بطرف .
سوزنی .
جهان عشق است و دیگر زرق سازی
همه بازیست الاّ عشقبازی .
نظامی .
کارش الاّ می و شکار نبود
با دگر کارهاش کار نبود.
نظامی .
اگر پهلوانی و گر تیغزن
نخواهی بدر بردن الاّ کفن .
سعدی .
|| و گاهی بمعنی غیر آید و در این هنگام مابعد آن ، یا الا و مابعد آن ، هر دو صفت واقع میشود و موصوف آن جمع منکر است چنانکه دراین آیه : لو کان فیهما آلهة الا اﷲ لفسدتا. (قرآن 22/21). یا شبه منکر چنانکه در شعر ذی الرمه :
انیخت فالقت بلدة فوق بلدة
قلیل بها الاصوات الا بغامها.
|| (حرف ربط) ولی . امّا : و ابوالقاسم برمکی مرد فاضل و دانایی بود الاّ آنکه بخل بر اخلاق او استیلا داشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 199). || گاه عاطفه بود بمعنی واو : لئلایکون للناس علیکم حجةالا الذین ظلموا منهم . (قرآن 2 / 150). || و گاه زایده بود: حراجیج لاتنفک الا مناخة. (از منتهی الارب ) (از مغنی ). || بشرط آنکه . شرط که : و اگر بریان کنند (گوشت مرغابی و بط را) بهتر باشد الاّ به بخار آب بریان کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). || (اِ) رمز از کلمه ٔ لااله الااﷲ بود :
ای صدف جوی جوهر الاّ
جان و جامه بنه بساحل لا.
سنائی .
لا حاجب است بر در الاّ شده مقیم
کو ابلهان باطله را میزند قفا.
خاقانی .
من چو لب گویم لب دریا بود
من چو لا گویم مراد الاّ بود.
مولوی .
فرهنگ عمید
= آل۳
۱. = آلودن
۲. آلاینده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): خوی آلا، دهان آلا.
مگر، جز.
برای خطاب و تنبیه به کار می رود، ای، هی، هان، بدان و آگاه باش: الا ای هنرمند پاکیزه خوی / هنرمند نشنیده ام عیب جوی (سعدی۱: ۳۷ ).
برای خطاب و تنبیه به کار میرود؛ ای؛ هی؛ هان؛ بدان و آگاه باش: ◻︎ الا ای هنرمند پاکیزهخوی / هنرمند نشنیدهام عیبجوی (سعدی۱: ۳۷).
دانشنامه اسلامی
«الاّ» بر سه نوع است:۱. «الاّ» ی وصفی: و آن در موردی است که برای ماقبل خودش صفت واقع می شود؛ در این حالت، الاّ همیشه به معنای «غیر» استعمال می گردد. از این «الا» در مفهوم حصر و استثنا بحث نمی شود؛۲. «الاِّ» ی استثنایی: که بر اخراج « مستثنی منه » از شمول حکم « مستثنی » دلالت می کند؛۳. «الاّ» ی حصری: به معنای «الا» یی است که در کلام منفی و بعد از ادات نفی آورده می شود و افاده حصر می نماید؛ این «الاّ» در واقع، به قسم دوم بر می گردد.
← الا ی استثناییه در اصول
۱. ↑ خویی، ابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، ج۵، ص۱۴۰.
فرهنگ نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ص۲۳۵، برگرفته از مقاله «الا».
...
معنی إِلَّا: مگر
معنی أَلَا: آگاه باشید
معنی أَلاََّ: که نه-که نیست
معنی إِلَّا تَنفِرُواْ: اگر با شتاب خارج نشوید- اگر کوچ نکنید( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است .از " نفر" به معنای کوچ کردن با شتاب (شبیه گریختن)به سوی هدفی است که مورد نظر باشد ، و اصل این کلمه به معنای فزع (ترس و هراس)بوده )
معنی عَلَا: برتری جست
معنی لَّا نَعْبُدَ: که نپرستیم(در عبارت "أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا ﭐللَّهَ "آخرش به دلیل "أن" ناصبه منصوب شده که البته نون "أن"هم با ادغام یرملون حذف شده است)
معنی دُمْتَ: ادامه دادی (در جمله "إِلَّا مَا دُمْتَ عَلَیْهِ قَائِماً " مگر اینکه بالای سرشان بایستی)
معنی تَکُنْ: می شود (در جمله "إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُن فِتْنَةٌ "جزمش به دلیل جواب شرط بودن است )
معنی یَتَّخِذُونَکَ: تو را می گیرند (إِن یَتَّخِذُونَکَ إِلَّا هُزُواً : جز به مسخره ات نمیگیرند)
معنی یَعِدُ: وعده می دهد (در ترکیب "إن" و"إلّا" فعل بعد از "إن" منفی ترجمه می شود مانند :"إِن یَعِدُ ﭐلظَّالِمُونَ بَعْضُهُم بَعْضاً إِلَّا غُرُوراً" : بلکه ستمکاران یکدیگر را جز از روی فریب وعده نمیدهند. از طرفی چون جمله با فعل شروع شده است فعل مفرد آورده شده اس...
تکرار در قرآن: ۷۰۳(بار)
گویش مازنی
/elaa/ گشاد – باز - وارفته ۳پراکنده
۱گشاد – باز ۲وارفته ۳پراکنده
واژه نامه بختیاریکا
( اِلّا ) جِلاّ؛ بَل؛ تَک
پیشنهاد کاربران
اگه دقت کنیم انگار دو حرف اخر اسم الاهه حذف شده.
حالا من خواستم بپرسم آیا ella ی اسم دخترونست؟
برای اینکه اسم کسی بشه قشنگه؟
شما تا حالا شنیدید؟
آگاه باشید
در شیراز آله پلنگی گفته و دلفوزه ( تلفظ ) میشود
دلفوزه . . . . زیر واژه کهنتر تلفظ است. . . . . .
گرچه گفته میشود که در زبان پهلوی کاربرد داشته اما امروزه این واژه به تنهایی و با چنین مفهومی بکار نمیرود و لذا هدف از نامگذاری آلا این دو مفهوم است و نه مفهوم سرخ کمرنگ.
الا در ریشه پهلوی به معنای صورتی یا همان قرمز کم رنگ می باشد پدر زبان انگلیسی به معنای باله می باشد
❤❤❤❤
مانند قشنگی و زیبایی و یا . . . . کلمه آلا در قران از ایه ( فبای آلا ربکما تکذبان ) گرفته شده.
هنگامی که این اسم با اسم فاطمه اورده میشود، چون اسم فاطمه یک اسم خاص می باشد و خداوند اسم فاطمه را انتخاب کرده و همراه با آلا ( توضیح اسم گفته شد* ) یک# اسم #خاص و #پرمحتوا می شود.
#فاطمه آلا
#فاطمه#آلا
آلا ء =آلاء
آلاء - ء=آلا
پس باهم فرق دارند
متشکرم این ها همشون که کفتم راست بود سیده آلاء صالحیان ❤️
من آلاء هستم و می گویم که دوتا اسم آلاء داریم
یکیش آلاء هست به معنی نعمت ها نیکی ها نیکویی ها
یکیش هم آلا به معنی ( پهلوی ) سرخ ، سر خ کم رنگ .
اسم خودمم هم آ لاء هستش.
ممنون اسم من آلاء زاد شیر هست
💕😘❤️
اسم آلان ( ئالان ) واسه پسر استفاده میشه لطفا اصلاحش کنید
ممنون
پس کدامینن نعمتهای پروردگارتان را تکذیب می کنید
اسم من آلاءاز این آیه سوره الرحمن گرفته شده
معنی إِلًّا: خویشاوندی.
معنی إِلَّا: مگر.
معنی إِلَّا : اگر نه. مثال، "إِلَّا تنفروا" اگر کوچ نکنید ( در اصل "إن لا تنفروا" بوده که ادغام شده است و "لا تنفروا" فعل شرط و نون فعل مضارع آن بعلت جزم حذف شده است ) .
معنی أَلَا: آگاه باشید.
معنی أَلَّا: که نه - که نیست. مثال، "أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا ﭐللَّهَ " که نپرستیم مگر خدا را ( در اصل "اَنْ لا" بوده که البته نون "أن"هم با ادغام یرملون حذف شده است و کلمه"نَعْبُدَ" به دلیل "أن" ناصبه منصوب شده است ) .
الا به معنی پروا
در پهلوی سرخ
در زبان کردی پرچم و نشانه
در عربی نعمت های خاص خداوند
در روسی گل سرخ
در انگلیسی باله
به ۳ زبان معنی میده
فترسی ترکی عربی
به عربی میشه نعمت خدا
به ترکی سرخی پشت گلی
و به فارسی پرچم گل
اسم هود من هم آلا است😊
نیستی جذر اصم را غبن گنگی و کری ( انوری )
اگر جزر اعداد گنگ بدست می آمد آلا یا نعمت های خداوند هم شمارش می شد.
ضمنا آلا بدون همزه فارسی شده آلاء است مانند املا ، انشا و . .
ثانیا به اسم آجی من توهین نکنین که توهینتون میکنم من رو اسم آجیم حساسم
من درحال نوشتن یک رمانی به نام محافظان ماه هستم که اسم یکی از شخصیت های آن، الا هست!
معنی إِلًّا: خویشاوندی
إِلَّا: مگر ؛ اگرنه ( در اصل ِِان لَا بوده )
أَلَا: آگاه باشید
أَلَّا: که نه - که نیست ( در اصل اَن لَا بوده )
أَ لَا : آیا نه ( أَ : آیا"""""" لَا : نه ) مثال : أَ لَا تأکلون: آیا نمیخوری
یعنی"پرچم"
نام دخترانه
درسته آلاء در عربی میشه نعمت ها نیکی ها
ولی در تلفظش که نمیان بگن آلاء میگن آلا
خیلی راحت که توی صحبت آخر اسم صداش آ به گوش میرسه