<div class="boxBd">نعوظ کردن. [ ن ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برخاستن و راست شدن نره.</div>

نعوظ کردن. [ ن ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) برخاستن و راست شدن نره.

لغت نامه دهخدا

<div class="boxBd">(مصدر ) برخاستن آلت مرد بسبب غلبه شهوت.</div>

(مصدر ) برخاستن آلت مرد بسبب غلبه شهوت.

فرهنگ فارسی

دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) برپا شدن . نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . ( ناظم الاطباء ) . <br> - دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که به عربی نعوظ خوانند.<br>

دروای شدن . [ دَرْ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) برپا شدن . نصب شدن . افراخته شدن . منصوب گشتن . ( ناظم الاطباء ) . - دروای شدن نره ؛ برخاسته شدن ذکر که به عربی نعوظ خوانند.

نعوظ کردن

فرهنگ فارسی

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد کاربران