کلمه جو
صفحه اصلی

نظریه معنا

پیشنهاد کاربران

واژه "Meaning" در لغت به معنای «معنی دادن یا داشتن، نشانه چیزی بودن و یعنی» است. [1]
بحث معنی، از مباحث بنیادین در حوزه ارتباطات بر اساس مکتب مبادله معنی است که از مکاتب مسلط ارتباط شناختی در سال های اخیر است؛ بنابراین دارای کاربردی اساسی در این علم است.
نظریه معنا، تبیینی علمی است که بتواند به سوالاتی از این دست درباره معنی پاسخ دهد:
معنی چیست؟
معنی واقعی کلمات چیست؟
الفاظ و صداها و نشانه ها دارای معنی هستند یا معنی را انسان ها به آنان تزریق می کنند؟
معنی در کجاست؟ در لفظ یا در درون انسان ها؟
معنی دارای چه اقسامی است؟
معنی چگونه تولید می شود؟
معنی چگونه منتقل می شود؟ آیا اساساً معنا منتقل می شود؟
معنی چگونه دریافت می شود؟
چه اندازه از معنی دریافت می شود؟ آیا دریافت کامل معنی ممکن است؟
و . . . .
بنابر آنچه گفته شد، یک نظریه زبانی خوب باید توان توضیحی بالایی داشته باشد و علاوه بر پاسخ به سوالات فوق، مفاهیمی چون معنای صریح، معنای ضمنی، معنای پراگماتیک، معنای سمانتیک، سطوح معنایی ( دلالت اولیه و دلالت ثانویه ) ، معنی تأویلی ( تعبیری ) و . . . را که علومی چون ارتباطات و هنر به آن نیاز دارند را توضیح دهد.
زبان شناسان، روان شناسان و فیلسوفان هریک به گونه ای دست به این تبیین زده اند که این تبیین ها علاوه بر ابتنا بر فرانظریه های خاصی که وام دار حوزه فکری خاص ایشان بوده است، پاسخ برخی از این پرسش ها را داده است. ساخت گرایانی چون سوسور و پیرس و شالوده شکنانی چون دریدا و لیتوار، رولان بارت و . . . هریک به شکلی در پی یافتن پاسخی به سؤالات مذکور بوده اند. البته این نظریات دارای پیچیدگی و احیاناً نابسامانی هایی هستند تا آنجا که ویلیام آلستون فیلسوف زبان معاصر می گوید: «آثاری که در باب این موضوع نگاشته شده، در برگیرنده رویکردها، برداشت ها و نظریه های متعدد و گیج کننده ای است. »[2]
بنابراین، سعی می شود این نظریات با تبیین های فلسفی و روان شناختی و ارتباط شناختی آن در حد مقدور ذکر شوند.

تبیین های سه­گانه فلسفی - روان شناختی از نظریه معنی
آلستون می گوید: بیشتر آثاری که در باب این موضوع نگاشته شده، را می توان در سه گروه دسته بندی کرد؛
1. نظریه مصداقی ( اشاری یا ارجاعی و مشارالیه ) ( Referential ) ؛[3] نظریه مصداقی، معنای یک لفظ را بر مبنای آن چیزی که این لفظ به آن اشاره دارد، یا بر مبنای ارتباط مصداقی مشخص می کند.
نظریه مصداقی ظاهراً به دلیل ارائه پاسخی ساده، که به آسانی با روش های طبیعی تفکر درباره مسئله معنا همگونی پذیرند، برای عده بسیار زیادی از نظریه پردازان جذاب بوده است. بسیاری بر این نظر بوده اند که اسامی خاص به طور مطلوب ساختار معنایی شفاف دارند. به عنوان مثال، کلمه "Fido" را ذکر می کنیم؛ سگی وجود دارد که این کلمه نام اوست. همه چیز در انظار مردم آشکار است؛ هیچ چیزی پوشیده یا رمزآمیز نیست. معنادار بودن این اسم صرفاً مساوی با این واقعیت است که کلمه مورد نظر نام سگی است.
نظریه مصداقی به دو روایت خام و روایت پخته تر وجود دارد. هر دو روایت بر این گفته صحه می گذارند که معنای هر لفظ یعنی اشاره به چیزی به جز خود آن لفظ که همانا مصداق آن لفظ است، اما این دو روایت معنا را بر مصادیق مختلف اطلاق می کنند. بر مبنای دیدگاه خام، معنای یک لفظ همان چیزی است که آن لفظ به آن اشاره می کند؛ بر مبنای دیدگاه پخته تر معنای یک لفظ را باید با رابطه میان آن لفظ و مصداقش یکی دانست؛ یعنی معنا همان رابطه مصداقی ( ارتباط لفظ با مصداق آن ) است.
نامناسب بودن روایت نخست این نظریه را می توان به سهولت، به اتکای این واقعیت نشان داد که دو لفظ ممکن است دارای معانی مختلفی بوده، و در عین حال، مصداق واحدی داشته باشند. و دراین مورد می توان مثال بسیار معروف راسل درباره "سر والتر اسکات" و نویسنده "Waverley" را در نظر گرفت. این دو تعبیر به یک فرد اشاره دارند، چرا که اسکات همان نویسنده کتاب "Waverley" است، اما معنای واحدی ندارند.

2. نظریه تصوری ( Ideational ) ؛ نظریه تصوری معنای یک لفظ را با تصوراتی که از آن لفظ در ذهن تداعی می شود، تعریف می کند. [4]
تقریر سنتی نظریه تصوری را جان لاک، در کتابش "جستار درباره فهم آدمی"، ارائه داده است: «در این صورت، استعمال کلمات باید نشانه های محسوس تصورات باشد؛ و تصوراتی که کلمات نمودار آن ها هستند، مدلول خاص و بی میانجی کلمات اند». وقتی که مردم زبان را چونان «وسیله ای یا محملی برای انتقال تفکر»، یا به عنوان «بازنمود مادی و خارجی یک حالت درونی» در نظر می گیرند، هنگامی که جمله را به عنوان «زنجیره ای از کلمات که یک تفکر کامل را بیان می د ارد» تعریف می کنند، این نوع نظریه در پس ْزمینه ذهنی آنان قرار دارد. البته علت این امر وجود نوعی رابطه و علقه طبیعی و ذاتی میان الفاظ خاص روشن و پاره ای تصورات نیست؛ چرا که در این صورت باید زبان همه آدمیان یکی باشد؛ بلکه در اثر نوعی وضع و تحکم اختیاری است که از طریق آن، یک کلمه به طور قراردادی نشانه تصور قلمداد می شود. [5]

3. نظریه رفتاری ( Behavioral ) ؛[6] در نظریه رفتاری معنای یک لفظ از طریق محرک هایی که باعث ادای آن لفظ می شوند و واکنش هایی که آن لفظ متعاقباً برمی انگیزد، مشخص می گردد.
نظریه رفتاری معنا نیز بر روی آنچه متضمن کاربرد زبان در فرآیند ارتباط است تأکید دارد، اما تفاوت آن با نظریه تصوری در تأکید آن برروی جنبه های قابل مشاهده موقعیت ارتباط است. این نظریه که مبتنی بر سازه های مفهومی روان شناسی رفتارگرایی است می گوید: «معنا تابعی از جنبه های مربوط به موقعیت [=فرآیند] ارتباط است که دست خوش نقد و بررسی همگانند. علاوه بر این، موفقیت روان شناسی در مقام توضیح و تبیین برخی از جنبه های رفتار انسان بر اساس روابط میان محرک ها و پاسخ های قابل مشاهده طبعاً این امید را به وجود می آورد ک . . .


کلمات دیگر: