( اسم ) نیمه چیزی وسط چیزی ( نیمه ماه نیمه راه و غیره ).
گیرنده تمام حق خود را . یا آنکه داد می ستاند .
منتصف . [ م ُ ت َ ص َ ] (ع اِ) میانه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وسط. نیمه ٔ چیزی . میانه ٔ چیزی : منتصف شهر؛ نیمه ٔ ماه . منتصف نهار؛ میانه ٔ روز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): اندر منتصف جمادی الاخر سنه ٔ تسع و سبعین و ثلثمائة شرف الدوله ابوالفوارس بمرد. (مجمل التواریخ و القصص ).
نارسیده ز هنر گشته تمام
راست همچون مه در منتصفم .
جمال الدین عبدالرزاق (دیوان چ وحید دستگردی ص 246).
از منتصف صفر تا سلخ ماه رمضان مهلت تعیین افتاد. (جوامعالحکایات ). در روز پنجشنبه روزی دی مهرماه منتصف ماه صفر... او را وفات رسیده است . (تاریخ قم ص 219). تولد همایون آن در درج ... در منتصف شعبان سنه ٔ خمس و خمسین و مائتین در سامره اتفاق افتاد. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 100).
منتصف . [ م ُ ت َ ص ِ ] (ع ص ) گیرنده تمام حق خود را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه می گیرد همه ٔ حق خود را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه داد می ستاند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). || آنکه به نیمه می رسد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). || زن معجر بر سر افکنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) نیم روز. (ناظم الاطباء).