برامدگي , شکم , تحدب , ورم , بالا رفتگي , صعود , متورم شدن , باد کردن , اخراج , بيرون اندازي , بيرون امدگي , انفصال , دندانه , کنگره , نوک , برامدگي تيز , بريدگي , خار , سيخونک , سيخطک , دندانه دار کردن , کنگره دار کردن , چاک زدن , ناهموار بريدن
نتوء
عربی به فارسی
لغت نامه دهخدا
نتوء. [ ن ُ ] ( ع مص ) برآمدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بیرون آمدن چیزی از جای خود بی آشکارگی. ( آنندراج ). || منتفخ گردیدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || آماس کردن ریش. ( آنندراج ). || بلند شدن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). || بالغ و رسیده گردیدن و گوالیدن دختر. ( آنندراج ). در تمام معانی رجوع به نتاء شود.
کلمات دیگر: