کلمه جو
صفحه اصلی

منادات

لغت نامه دهخدا

منادات. [ م ُ ] ( از ع ، اِمص ) آواز کردن. یکدیگر را آواز دادن. خواندن. ندا دادن. نداء. مناداة. ( یادداشت مرحوم دهخدا ) : بعد از آن در منادات بارسول گفتندی یا رسول اﷲ و یا نبی اﷲ. ( مصباح الهدایه چ همایی ص 223 ). منادات و ذوق انس و مناجات متواتر باشد. ( مصباح الهدایه ایضاً ص 170 ). رجوع به مناداة شود. || ( اِمص ) جار و اعلان. ( ناظم الاطباء ).
- منادات کردن ؛ جار زدن و اعلان کردن. ( ناظم الاطباء ).

مناداة. [ م ُ ] ( ع مص ) کسی را خواندن. نداء. ( المصادر زوزنی ). خواندن و آواز دادن. رجوع به منادات شود. || با دیگری نشستن در انجمن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || با هم نازیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). || راز را آشکار کردن. || پیدا گردیدن راه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دیدن و دانستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ).

منادات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) آواز کردن . یکدیگر را آواز دادن . خواندن . ندا دادن . نداء. مناداة. (یادداشت مرحوم دهخدا) : بعد از آن در منادات بارسول گفتندی یا رسول اﷲ و یا نبی اﷲ. (مصباح الهدایه چ همایی ص 223). منادات و ذوق انس و مناجات متواتر باشد. (مصباح الهدایه ایضاً ص 170). رجوع به مناداة شود. || (اِمص ) جار و اعلان . (ناظم الاطباء).
- منادات کردن ؛ جار زدن و اعلان کردن . (ناظم الاطباء).


فرهنگ عمید

۱. یکدیگر را خواندن و آواز دادن.
۲. با یکدیگر در انجمن نشستن و مشورت کردن.


کلمات دیگر: