کلمه جو
صفحه اصلی

دقره

لغت نامه دهخدا

( دقرة ) دقرة. [دَ رَ ] ( ع اِ ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). دقر. و رجوع به دقر شود.

دقرة. [ دِ رَ ] ( اِخ ) بنت غالب راسبیه بصریه. از زنان راوی حدیث و ثقه بود که احادیثی از عایشه نقل کرده است و محمدبن سیرین ( متوفی به سال 110 هَ. ق. ) از او روایت دارد. ( از اعلام النساء از تهذیب التهذیب و الاصابة و طبقات ابن سعد ).

دقرة. [ دِ رَ ] ( اِخ ) نام مادرعبدالرحمان بن اذینه که تابعیه است. ( منتهی الارب ).

دقرة. [ دِ رَ ] (اِخ ) بنت غالب راسبیه ٔ بصریه . از زنان راوی حدیث و ثقه بود که احادیثی از عایشه نقل کرده است و محمدبن سیرین (متوفی به سال 110 هَ . ق .) از او روایت دارد. (از اعلام النساء از تهذیب التهذیب و الاصابة و طبقات ابن سعد).


دقرة. [ دِ رَ ] (اِخ ) نام مادرعبدالرحمان بن اذینه که تابعیه است . (منتهی الارب ).


دقرة. [دَ رَ ] (ع اِ) مرغزار نیکوی بسیارگیاه . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دقر. و رجوع به دقر شود.



کلمات دیگر: