کلمه جو
صفحه اصلی

حماطه

فرهنگ فارسی

سوزش و درشتی حلق

لغت نامه دهخدا

( حماطة ) حماطة. [ح َ طَ ] ( ع اِ ) سوزش و درشتی حلق. درد گلو. ( مهذب الاسماء ) ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || سوزش دل و معده. ( مهذب الاسماء ). || درختی است مانند درخت انجیر که در آن مار باشد. || گیاهی است مانند صلّیان سوی انها خشنه خاصةً. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). || انجیر کوهی. ( منتهی الارب ). || انجیر سیاه خرد. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). || انجیرتر. ( منتهی الارب ). || دانه دل و سیاهی آن یا خون دل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). میانه دل. ( مهذب الاسماء ). || کاه ارزن. ( منتهی الارب ). || کاه ذرت خاصةً. ( اقرب الموارد ).

حماطة. [ح َ طَ ] (ع اِ) سوزش و درشتی حلق . درد گلو. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || سوزش دل و معده . (مهذب الاسماء). || درختی است مانند درخت انجیر که در آن مار باشد. || گیاهی است مانند صلّیان سوی انها خشنه خاصةً. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || انجیر کوهی . (منتهی الارب ). || انجیر سیاه خرد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || انجیرتر. (منتهی الارب ). || دانه ٔ دل و سیاهی آن یا خون دل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). میانه ٔ دل . (مهذب الاسماء). || کاه ارزن . (منتهی الارب ). || کاه ذرت خاصةً. (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: