ریاد الابل . جای آمد و شد کردن شتران پیش و پس در چراگاه .
ریاد
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ریاد. (ع اِ) ریادالابل ؛ جای آمد و شد کردن شتران پیش و پس در چراگاه . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
ریاد. (ع مص ) جستن . (آنندراج ) (منتهی الارب ). مصدر به معنی رود. (ناظم الاطباء). رجوع به رود شود.
ریاد. ( ع مص ) جستن. ( آنندراج ) ( منتهی الارب ). مصدر به معنی رود. ( ناظم الاطباء ). رجوع به رود شود.
ریاد. ( ع اِ ) ریادالابل ؛ جای آمد و شد کردن شتران پیش و پس در چراگاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
ریاد. ( ع اِ ) ریادالابل ؛ جای آمد و شد کردن شتران پیش و پس در چراگاه. ( از منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: