عشق . محبت قلبی .
دل دوستی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
دل دوستی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) عشق. محبت قلبی : من [ اراقیت ] ترا [ اسکندر را ] از بهر دل دوستی بیاوردم نه از بهر کینه. ( اسکندرنامه نسخه سعید نفیسی ).
هر مایه که از غذاش دادند
دل دوستیی درو نهادند.
هر مایه که از غذاش دادند
دل دوستیی درو نهادند.
نظامی.
کلمات دیگر: