رهایی جویان در حال طلب آزادی و رهایی
خلاص جویان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلاص جویان. [ خ ِ / خ َ ] ( نف مرکب ، ق مرکب )رهایی جویان. در حال طلب آزادی و رهایی :
زید از پس او چو سایه پویان
وز سایه او خلاص جویان.
زید از پس او چو سایه پویان
وز سایه او خلاص جویان.
نظامی.
کلمات دیگر: