تزیینات
فارسی به انگلیسی
embellishments
مترادف و متضاد
جواهر فروشی، مجموعه جواهرات، تزئینات
لذت، تزئینات، چین، حاشیه چین دار، پیرایه، افراط، زوائد، تجمل، چیز بیخود یا غیر ضروری
تزئینات، گلابتون دوزی، زینت الات
فرهنگ فارسی
( مصدراسم ) جمع تزیین .
لغت نامه دهخدا
تزیینات. [ ت َزْ ] ( اِ ) ج ِ تزیین. آرایشها. زینتها. و رجوع به تزیین در همین لغت نامه شود.
کلمات دیگر: