و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند
حمور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
حمور. [ ح َ ] ( ع اِ ) ج ِ حمار. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به حمار شود.
حمور. [ ح َ ] ( اِخ ) ( بمعنی الاغ ) و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد. ( سفر پیدایش 33 : 19 ). و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند. ( سفر پیدایش 34 : 36 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
حمور. [ ح َ ] ( اِخ ) ( بمعنی الاغ ) و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد. ( سفر پیدایش 33 : 19 ). و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند. ( سفر پیدایش 34 : 36 ) ( قاموس کتاب مقدس ).
حمور. [ ح َ ] (اِخ ) (بمعنی الاغ ) و او پدر شکیم است که دینه دخت یعقوب را بی عصمت کرد. (سفر پیدایش 33 : 19). و اولاد یعقوب او را بقتل رسانیدند. (سفر پیدایش 34 : 36) (قاموس کتاب مقدس ).
حمور. [ ح َ ] (ع اِ) ج ِ حمار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به حمار شود.
کلمات دیگر: