اختلاف انداختن دشمنی افکندن
خلاف افکندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
خلاف افکندن. [ خ ِ / خ َ اَ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) اختلاف انداختن. دشمنی افکندن :
سخن چین بدبخت دریک نفس
خلاف افکند در میان دو کس.
خلاف افکند در میان دو دوست.
سخن چین بدبخت دریک نفس
خلاف افکند در میان دو کس.
سعدی.
ز نادانی و تیره رایی که اوست خلاف افکند در میان دو دوست.
سعدی.
کلمات دیگر: