کلمه جو
صفحه اصلی

رکوبه

لغت نامه دهخدا

( رکوبة ) رکوبة. [ رَ ب َ ] ( ع ص ، اِ ) ستور برنشستنی. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). آنچه برنشست را شاید. ( دهار ). ستور حاضر و آماده برای سواری. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || ماده شتر صالح برای سوار شدن یا ماده شتر رام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || هر ستور که آماده برای کار است : اللازمة للعمل من الدواب. ج ، رکائب. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به رکوب شود.

رکوبة. [ رَ ب َ ]( اِخ ) پشته ای است میان مکه و مدینه نزدیک عرج. ( منتهی الارب ). گریوه ای است در میان مکه و مدینه پهلوی یعرج در نزدیکی کوه ورقان. حضرت رسول ( ص ) هنگام هجرت از این گریوه پرخطر عبور کرده. ( از معجم البلدان ).

رکوبة. [ رَ ب َ ] (ع ص ، اِ) ستور برنشستنی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنچه برنشست را شاید. (دهار). ستور حاضر و آماده برای سواری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ماده شتر صالح برای سوار شدن یا ماده شتر رام . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || هر ستور که آماده برای کار است : اللازمة للعمل من الدواب . ج ، رکائب . (از اقرب الموارد). و رجوع به رکوب شود.


رکوبة. [ رَ ب َ ](اِخ ) پشته ای است میان مکه و مدینه نزدیک عرج . (منتهی الارب ). گریوه ای است در میان مکه و مدینه پهلوی یعرج در نزدیکی کوه ورقان . حضرت رسول (ص ) هنگام هجرت از این گریوه ٔ پرخطر عبور کرده . (از معجم البلدان ).



کلمات دیگر: