کلمه جو
صفحه اصلی

روی گشادن

فرهنگ فارسی

باز کردن روی . رفع نقاب از چهره

لغت نامه دهخدا

روی گشادن. [ گ ُ دَ ] ( مص مرکب ) باز کردن روی. رفع نقاب از چهره. رخ گشادن. || گشادن روی. گشادگی روی. گشاده رویی. کنایه از خندان رویی :
کند آفرین کیانی بدوی
بدان شادمانی که بگشاد روی.
فردوسی.


کلمات دیگر: