کلمه جو
صفحه اصلی

تسرب

عربی به فارسی

نفوذ , تصفيه , تراوش , رخنه , تراوش کردن , فاش شدن , نشت , چکه , کمبود , کسر , کسري , فاش شدگي (اسرار) , مقداري که معمولا براي کسري در اثر نشتي درنظر ميگيرند


لغت نامه دهخدا

تسرب. [ ت َ س َرْ رُ ] ( ع مص ) در سوراخ درآمدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). در سوراخ شدن وحشی. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). انسراب ( متن اللغة ) ( اقرب الموارد ). || پر گردیدن آب و شراب. ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).


کلمات دیگر: