( دل آشوبی ) حالت و چگونگی دل آشوب . نگرانی .
دل اشوبی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( دل آشوبی ) دل آشوبی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) حالت و چگونگی دل آشوب. اضطراب. نگرانی. تشویش خاطر :
بدا سلطانیا کو را بود رنج دل آشوبی
خوشا درویشیا کو را بود گنج تن آسانی.
بدا سلطانیا کو را بود رنج دل آشوبی
خوشا درویشیا کو را بود گنج تن آسانی.
خاقانی.
رجوع به دل آشوب شود.کلمات دیگر: