کلمه جو
صفحه اصلی

جانشین سازی

فارسی به انگلیسی

substitution

فارسی به عربی

ازاحة

مترادف و متضاد

displacement (اسم)
جابجا شدگی، تغییر مکان، جایگزینی، جانشین سازی، تفاوت مکان

subrogation (اسم)
وکالت، جانشین سازی، نیابت، جانشینی

فرهنگ فارسی

سازوکاری دفاعی که ازطریق آن فرد به جای اعمال و احساس‌های ممنوع یا دست‌نیافتنی به اعمال یا احساس‌های موجه یا دست‌یافتنی متوسل میشود


فرهنگستان زبان و ادب

{substitution} [روان شناسی] سازوکاری دفاعی که ازطریق آن فرد به جای اعمال و احساس های ممنوع یا دست نیافتنی به اعمال یا احساس های موجه یا دست یافتنی متوسل میشود


کلمات دیگر: