mist, obscure, shades
تار کردن
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
زیر ابر پنهان کردن، تار کردن، با ابر پوشاندن، تاریک کردن
فرهنگ فارسی
( مصدر ) تارانیدن رمانیدن .
لغت نامه دهخدا
تار کردن. [ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تیره ساختن. تاریک ساختن. کدر کردن. بدون روشنی نمودن. رجوع به تار شود. || تاراندن. رمانیدن. ترسانیدن. پراکندن و متفرق ساختن : تار کردن مرغی را. کبوترها را تار کردن. رجوع به تاراندن شود.
کلمات دیگر: