تفسیری، تاویلی، مبنی بر تفسیر، تفسیروار
تاویلی
مترادف و متضاد
فرهنگ فارسی
منسوب به تاویل و تفسیر سخن
لغت نامه دهخدا
تأویلی. [ ت َءْ ]( ص نسبی ) منسوب به تأویل و تفسیر سخن :
چون بمشکلهای تأویلی بگیرم راهشان
جز بسوی زشت گفتن ره ندانند ای رسول.
چون بمشکلهای تأویلی بگیرم راهشان
جز بسوی زشت گفتن ره ندانند ای رسول.
ناصرخسرو.
رجوع به تأویل شود.پیشنهاد کاربران
معنی تآویلی
کلمات دیگر: