کلمه جو
صفحه اصلی

تالیف کردن


مترادف تالیف کردن : کتاب نوشتن، تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهم آوردن، جمع آوری کردن، سازوار کردن، الفت دادن، دمساز کردن

فارسی به انگلیسی

author, compile, write, to compile

to compile


author, compile, write


فارسی به عربی

اخطب

مترادف و متضاد

۱. کتابنوشتن،
۲. تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهمآوردن، جمعآوری کردن
۳. سازوار کردن
۴. الفت دادن، دمساز کردن


compile (فعل)
گرد اوردن، همگرادنی کردن، تالیف کردن

write (فعل)
نوشتن، تالیف کردن، انشاء کردن، تحریر کردن

کتاب‌نوشتن


تدوین کردن، گردآوری کردن، فراهم‌آوردن، جمع‌آوری کردن


سازوار کردن


الفت دادن، دمساز کردن


فرهنگ فارسی

۱- ساز واری دادن دو چیز را با هم . ۲- میان دو تن را الفت دادن . ۳- نوشتن کتابی در موضوعی علمی ادبی و غیره .

فرهنگ معین

( تألیف کردن ) ( ~. کَ دَ ) [ ع - فا. ] (مص م . ) نوشتن کتاب .

لغت نامه دهخدا

تألیف کردن. [ ت َءْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) میان دو تن الفت دادن آنان. || سازواری دادن دو چیز را با هم. || فراهم آوردن کتاب. گرد آوردن مسائل علمی. کتاب نوشتن. رجوع به تألیف شود.

جدول کلمات

تألیف کردن
تدوین
تدوین


کلمات دیگر: