مترادف چاه کن : چاهجو، مقنی، چاه خو، چاخو، چخو، کننده چاه
چاه کن
مترادف چاه کن : چاهجو، مقنی، چاه خو، چاخو، چخو، کننده چاه
فارسی به انگلیسی
well - digger, sinker
مترادف و متضاد
چاه کن
صفت
چاهجو
مقنی، چاهخو، چاخو، چخو
کننده چاه
فرهنگ فارسی
معروف است . مقنی و چاخو . کسیکه کارش چاه کندن است . حفار . کموش . کن کن . چاه کننده . کنند. چاه . آنکه چاه میکند .
لغت نامه دهخدا
چاه کن. [ ک َ ] ( نف مرکب ) مقنی و چاخو. ( ناظم الاطباء ). کسی که کارش چاه کندن است. ( فرهنگ نظام ). حفار. کموش. کَن کَن. چاه کننده. کننده چاه. آنکه چاه میکند. غارّ. ( منتهی الارب ) :
ببرد از میان لشکری چاه کن
کجا نام بردند از آن انجمن.
سر راهزن بر سر راه زن.
چاهکن ته چاه است .
|| ظالم و مکار. ( آنندراج ) ( غیاث ). مجازاً کسی که برای آزار دیگری مکر یا ظلم میکند. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ مرکب ) آلتی جهت کندن چاه. ( ناظم الاطباء ).
ببرد از میان لشکری چاه کن
کجا نام بردند از آن انجمن.
فردوسی.
پی چاهکن در ته چاه زن سر راهزن بر سر راه زن.
ظهوری ( از آنندراج ).
- امثال :چاهکن ته چاه است .
|| ظالم و مکار. ( آنندراج ) ( غیاث ). مجازاً کسی که برای آزار دیگری مکر یا ظلم میکند. ( فرهنگ نظام ). || ( اِ مرکب ) آلتی جهت کندن چاه. ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید
۱. کسی که پیشه اش کندن چاه یا لای روبی کاریز است، چاه کن، مقنی.
۲. کسی که چاه مستراح را خالی می کند. &delta، بیشتر در معنای دوم استفاده می شود.
۲. کسی که چاه مستراح را خالی می کند. &delta، بیشتر در معنای دوم استفاده می شود.
۱. کسی که پیشهاش کندن چاه یا لایروبی کاریز است؛ چاهکن؛ مقنی.
۲. کسی که چاه مستراح را خالی میکند. Δ بیشتر در معنای دوم استفاده میشود.
جدول کلمات
مقنی
پیشنهاد کاربران
کومش
چاهجو، مقنی، چاه خو، چاخو، چخو، کننده چاه
چلو زن
[ گویش مازنی ] /chalo zan/ چاه کن
[ گویش مازنی ] /chalo zan/ چاه کن
کلمات دیگر: