کسانتس شهریست در لیکیا که اکنون کونیک خوانده میشود
زانتس
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زانتس . [ ت ِ ] (اِخ ) کسانتس . شهری است در لیکیا که اکنون کونیک خوانده میشود و هرباغوس که از سران لشکر کورش بود پس از نبردی سخت آن را گشود و ویران ساخت . این شهر مسقطالرأس بروکلوس فیلسوف است . (از دائرةالمعارف بستانی ).
زانتس . (اِخ ) زانتوس . کسانتوس . نهری بوده که از کوه ایده واقع در غرب شهر ترواده سرچشمه می گرفته و دارای دو منبع آب گرم و سرد بوده است . معنی این کلمه بیونانی اشقر است بمناسبت رنگ مخصوص آب آن و یا رنگ پشم گوسفندانی که در کنار آن چرا میکردند واز آب آن می آشامیدند. (از دائرة المعارف بستانی ).
زانتس. [ ت ِ ] ( اِخ ) کسانتس. شهری است در لیکیا که اکنون کونیک خوانده میشود و هرباغوس که از سران لشکر کورش بود پس از نبردی سخت آن را گشود و ویران ساخت. این شهر مسقطالرأس بروکلوس فیلسوف است. ( از دائرةالمعارف بستانی ).
زانتس. ( اِخ ) زانتوس. کسانتوس. نهری بوده که از کوه ایده واقع در غرب شهر ترواده سرچشمه می گرفته و دارای دو منبع آب گرم و سرد بوده است. معنی این کلمه بیونانی اشقر است بمناسبت رنگ مخصوص آب آن و یا رنگ پشم گوسفندانی که در کنار آن چرا میکردند واز آب آن می آشامیدند. ( از دائرة المعارف بستانی ).
زانتس. ( اِخ ) زانتوس. کسانتوس. نهری بوده که از کوه ایده واقع در غرب شهر ترواده سرچشمه می گرفته و دارای دو منبع آب گرم و سرد بوده است. معنی این کلمه بیونانی اشقر است بمناسبت رنگ مخصوص آب آن و یا رنگ پشم گوسفندانی که در کنار آن چرا میکردند واز آب آن می آشامیدند. ( از دائرة المعارف بستانی ).
کلمات دیگر: