درستی و استقامت دیدن
راستی دیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راستی دیدن. [ دی دَ ] ( مص مرکب ) درستی و استقامت دیدن :
آن زلف کج گرفت شفایی ز هر چه هست
جز راستی ندید ز طبع سلیم خویش.
آن زلف کج گرفت شفایی ز هر چه هست
جز راستی ندید ز طبع سلیم خویش.
شفائی اصفهانی ( از ارمغان آصفی ).
کلمات دیگر: