کلمه جو
صفحه اصلی

ذربه

لغت نامه دهخدا

( ذربة ) ذربة. [ ذِ ب َ ] ( ع اِ ) غُدّة. گره گوشت. سنگریزه مانندی که در گردن مردم یا ستور پیدا آید. || ( ص ) زن بدزبان. زن زبان دراز. بذیةاللسان و خیانتکار.( منتهی الارب ). بلندآواز. ( مهذب الاسماء ). ج ، ذَرِب.

ذربة. [ ذَ ب َ ] ( اِخ ) آبی است بنوعقیل را به نجد. بروایت یاقوت از ابی زیاد.

ذربة. [ ذَ رِ ب َ ] ( ع ص ) تأنیث ذَرِب.

ذربة. [ ذَ ب َ ] (اِخ ) آبی است بنوعقیل را به نجد. بروایت یاقوت از ابی زیاد.


ذربة. [ ذَ رِ ب َ ] (ع ص ) تأنیث ذَرِب .


ذربة. [ ذِ ب َ ] (ع اِ) غُدّة. گره گوشت . سنگریزه مانندی که در گردن مردم یا ستور پیدا آید. || (ص ) زن بدزبان . زن زبان دراز. بذیةاللسان و خیانتکار.(منتهی الارب ). بلندآواز. (مهذب الاسماء). ج ، ذَرِب .



کلمات دیگر: