سوختن و ساختن
ساز و سوز
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ساز و سوز. [ زُ ] ( ترکیب عطفی ، اِمرکب ) سوز و ساز. سوختن و ساختن. تحمل :
از روز وصل باز همام شکسته را
جز ساز و سوز و ناله دل یادگار نیست.
از روز وصل باز همام شکسته را
جز ساز و سوز و ناله دل یادگار نیست.
همام تبریزی.
کلمات دیگر: