عمل راست کردار
راست کرداری
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
راست کرداری. [ ک ِ ] ( حامص مرکب ) عمل راست کردار. درستکاری. صحت عمل. راستکار بودن :
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری.
چون در او بود راست کرداری
خواب او گشت قفل بیداری.
اوحدی.
و رجوع به راست کردار شود.دانشنامه عمومی
راست کرداری مفهوم سازگاری کنش ها، ارزش ها، روش ها، وسیله ها، اصول، توقعات و نتایج است. در علم اخلاق، راست کرداری را صداقت و حقیقی بودن و درستی کنش های یک نفر می دانند. راست کرداری را می توان متضاد ریاکاری دانست زیرا راست کرداری ناظر به سازگاری درونی به عنوان یک فضیلت است، و خواستار این است که همهٔ کسانی که ارزش هایی ظاهراً متعارض دارند باید در خصوص این ناسازگاری توضیح دهند یا باورشان را عوض کنند.
ویکی انگلیسی
ویکی انگلیسی
wiki: راست کرداری
کلمات دیگر: