کلمه جو
صفحه اصلی

ساز گور

لغت نامه دهخدا

سازگور. [ زِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) زاد و توشه سفر آخرت. اعمال صالحه. آنچه برای سفر آن جهانی در بایست است. برگ عیشی که بگور خویش توان فرستاد.


کلمات دیگر: