حامل نیزه سنان دار . نیزه دار .
ژوپین ور
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
ژوپین ور. [ وَ ] ( ص مرکب ) حامل نیزه. سنان دار. نیزه دار.بردارنده زوبین. رجوع به زوبین ور شود :
چو دربان بدید آن سپاه گران
سپردار بسیار و ژوپین وران.
سپردار و ژوپین ور و نیزه دار.
شده انجمن لشکر بی کران.
به یک سو پیاده به یک سو سوار.
بگشتند با خشتهای گران.
سواران ژوپین ور نیزه دار.
ابا جوشن و خشتهای گران.
چو دربان بدید آن سپاه گران
سپردار بسیار و ژوپین وران.
فردوسی.
صفی برکشیدند پیش سوارسپردار و ژوپین ور و نیزه دار.
فردوسی.
پیاده سپردار ژوپین وران شده انجمن لشکر بی کران.
فردوسی.
همه دشت ژوپین ور و نیزه داربه یک سو پیاده به یک سو سوار.
فردوسی.
سپر برگرفتند ژوپین وران بگشتند با خشتهای گران.
فردوسی.
سپه بود بر میمنه چل هزارسواران ژوپین ور نیزه دار.
فردوسی.
برفتند آنگاه ژوپین وران ابا جوشن و خشتهای گران.
فردوسی.
کلمات دیگر: