کلمه جو
صفحه اصلی

دارگان

لغت نامه دهخدا

دارگان. ( اِخ ) دهی از دهستان گرگن بخش فلاورجان شهرستان اصفهان. که در 17 هزارگزی جنوب فلاورجان واقع و متصل براه لج به کرفشان و محلی است جلگه معتدل ، دارای 1203تن سکنه. آب آن از زاینده رود و محصول آن غلات ، برنج ،صیفی و شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ). و رجوع به دارکان شود.

دانشنامه عمومی

نام روستایی از توابع فلاورجان استان اصفهان می باشد(واقع در منطقه ای به نام لنجان). این روستا از طرف جنوب به رودخانهٔ زاینده رود منتهی است.
درآمد روستایان این روستا اکثراً از کشاورزی و کار کردن در کارخانه های اطراف نظیر کارخانه ذوب آهن اصفهان، مجتمع فولاد مبارکه، ایرانیت و پلی اکریل می باشد. محصول اصلی این روستا برنج می باشد.
با توجه به وجود شالیزارهای بسیار، این روستا یکی از بهترین محصولات برنج ایران را تولید می کند. همچنین در بخش باغ از محصولاتی نظیر هلو نیز می توان نام برد.
http://www.loghatnaameh.org/dehkhodaworddetail-c87d332d8dac47ff864ab81654b3aa95-fa.html

پیشنهاد کاربران

در زمان صفوی گرجستان جزو استانها یا ولایات ایران بود و در آشوبی که در آن رخ داد شاه عباس کبیر به آنجا رفت و پس از ختم قایله خواهر والی یا فرمانروای آنجا را به نام دارگان جهت تحکیم روابط به عقد خود درآورد وجزو حرمسرا شاه در آمد، همچنین شاه با تدبیر تعداد حدود ۲۰۰ نفر از ساکنین رنگین چشم و رنگین موی آنجا را به اصفهان آورد و در اصفهان از آنان ( گرجی ها ) خواست تا در اطراف اصفهان و زاینده رود جایی را انتخاب و به شغل کشاورزی و دامپروری بپردازند و بزرگان آنان با کمک دربار یان شاه عباس محل فعلی دارگان را انتخاب نمودند وبه ساخت خانه و سکونت مشغول شدند ، و آنها به دلیل اینکه هنوز به فرمانروای خویش و خواهرش وفادار و علاقه مند بودند نام محل را به نام وی دارگان گذاشتند و همسر شاه عباس ( دارگان ) نیز بدلیل آب وهوای خوش جهت تفرج و تفریح اکثرا به آنجا رفته واطراق مینمو د.

و بدین جهت با روستاهای اطراف وصلت نموده و به محل که میرید اکثرا چشمان سبز ، آبی ، خاکستری با مو های بور زیاد مشاهده میکنید و در طول دوران بخشی از آنها جدا شده وبه سمت فریدن اصفهان مهاجرت نمودند .


کلمات دیگر: