( راست در آمدن ) به حقیقت پیوستن تحقق یافتن
راست درامدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
( راست درآمدن ) راست درآمدن. [ دَ م َ دَ ] ( مص مرکب ) بحقیقت پیوستن.تحقق یافتن. صحیح آمدن.
- راست درآمدن خبر ؛ تحقق یافتن آن. بواقعیت رسیدن آن. مقابل دروغ درآمدن خبر.
- راست درآمدن خبر ؛ تحقق یافتن آن. بواقعیت رسیدن آن. مقابل دروغ درآمدن خبر.
کلمات دیگر: