( ذعمطة ) ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] ( ع مص ) گلو بریدن. ( زوزنی ). سبک گلو بریدن کسی را. ( منتهی الارب ).
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] ( ع ص ) زن پلیدزبان.
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] ( ع ص ) زن پلیدزبان.
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] (ع ص ) زن پلیدزبان .
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] (ع مص ) گلو بریدن . (زوزنی ). سبک گلو بریدن کسی را. (منتهی الارب ).