کلمه جو
صفحه اصلی

مصهر

عربی به فارسی

فتيله مواد منفجره , فيوز , فتيله گذاشتن در , سيم گذاشتن , فيوزدارکردن , اميختن , ترکيب کردن يا شدن , ذوب شدن


لغت نامه دهخدا

مصهر. [ م ُ هَِ ] ( ع ص ) قریب. ( منتهی الارب ). نزدیک. گویند: فلان مصهرنا؛ قریب منا؛ فلان نزدیک به ماست. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).


کلمات دیگر: