خودساخته
فارسی به انگلیسی
مترادف و متضاد
خود ساخته، تشکیل شده بوسیله نفس خود
خود ساخته، خود بخود تشکیل شده
خود ساخته
خود ساخته، ترقی کرده در اثر مساعی خود، خود پرورده
فرهنگ فارسی
بدون اصل و نسب بهمت دیگری صاحب مقام شده .
لغت نامه دهخدا
خودساخته.[ خوَدْ / خُدْ ت َ / ت ِ ] ( ص مرکب ) بدون اصل و نسب.به همت دیگری صاحب مقام شده. مقابل عظامی. عصامی.
فرهنگ عمید
ویژگی کسی که خود را برای کارهای بزرگ ورزیده و آماده ساخته است.
پیشنهاد کاربران
کسی که خودش را برای کارهای بزرگ آماده کرده.
چیزی که به دست خود ساخته میشود
خود ساخته یعنی کسی که خود را برای کارهای بزرگ ورزیده و آماده ساخته است
خود ساخته یعنی کسی که خودش را برای کار های بزرگ آماده کرده
به کسی میگویند که خودرابرای کارهای بزرگان آماده کرده تست
یعنی کسی که خودش خودش رو میسازه
خود ساخته یعنی کسی که خود را در کارهای بزرگ وسخت آماده کرده است
کسی که خود را در کارهای بزرگ و سخت آماده کرده است
یعنی کسی که خود را برای کارهای بزرگ و ورزیده آماده کرده است
کسی که با تلاش خودش به مقام بالایی رسیده
کسی که خود را برای کارهای بزرگ و ورزیده اماده ساخته است
یعنی کسی که خودش، خودش را می سازد
کسی که با تلاش و کوشش خودش و یا قسمتی از خودش را ارتقا و تو سعه میدهد
خود ساخته در معنی کلام عام یعنی کسی که به تنهایی سختی ها رو پشت سر گذاشته و مشکلات را به تنهایی حل کرده است
مستقل و روی پای خود ایستاده، بدون کمک دیگران.
یعنی مغرور و کسی که به خودش افتخار میکند و دارای اعتماد بنفس است
خود به خود ساخته شده
کسی که خود را برای همه ی کار ها آماده کرده است 😘😘😘😘
ناز نازی
خود ساخته یعنی، کسی که با تلاش خود به موفقیت میرسد .
کسی که خود را برای کار های بزرگ آماده می کند
self established - self constituted
مغرور و خودمحو
کسی که خود را برای کار های بزرگ ورزیده و اماده ساخته است
کلمات دیگر: