دهن کجی
فارسی به انگلیسی
فارسی به عربی
تجهم , قدح
مترادف و متضاد
پوزه، فنجان، ابخوری، دهان، لیوان، دهن کجی، عکس شخص محکوم
تظاهر، ادا و اصول، دهن کجی، شکلک، نگاه ریایی
فرهنگ فارسی
لوچه پیچک .
لغت نامه دهخدا
دهن کجی. [ دَ هََ ک َ ] ( حامص مرکب ) لوچه پیچک. عملی که کودکان کنند استهزاء کسی را با کج کردن دهان و بعض پاره های روی. ادا. شکلک. عمل والوچانیدن کسی را. دهان و خطهای روی را بر کسی کج کردن به نشانه اینکه تو بدین صورت و شکلی. ( یادداشت مؤلف ).
- دهن کجی کردن به کسی ؛ خود را به طور استهزا شبیه او نمودن. شبیه او ساختن. شکلک او را در آوردن. ( یادداشت مؤلف ).
- || عکس العمل مخالف نشان دادن کسی را؛ به رغم میل و خواست کسانی یا کسی رفتار کردن.
- دهن کجی کردن به کسی ؛ خود را به طور استهزا شبیه او نمودن. شبیه او ساختن. شکلک او را در آوردن. ( یادداشت مؤلف ).
- || عکس العمل مخالف نشان دادن کسی را؛ به رغم میل و خواست کسانی یا کسی رفتار کردن.
فرهنگ عمید
۱. کج کردن دهان.
۲. [مجاز] مخالفت با کسی.
۳. [مجاز] خلاف میل کسی رفتار کردن از روی لجبازی.
۲. [مجاز] مخالفت با کسی.
۳. [مجاز] خلاف میل کسی رفتار کردن از روی لجبازی.
واژه نامه بختیاریکا
کچه کَچِه
جدول کلمات
یی
پیشنهاد کاربران
لوچه پیچاندن
بد دهن
کژ کردن دهن ؛ بقصد ریشخند و استهزا، شکل کج بدهان دادن :
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.
آن دهن کژ کرد و از تسخر بخواند
نام احمد را دهانش کژ بماند.
مولوی.
کلمات دیگر: