wild thyme
سیسنبر
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
( اسم ) گیاهی است از تیره نعناعیان که دارای نوعی ساقه خزنده هوایی و ساقه زیرزمینی است و این ساقه در فواصل ریشه تولید کرده در مقابلش یک ساقه هوایی خارج میشود و به این ترتیب گیاه تکثیر می یابد برگهایش متقابل بیضوی نوک تیز دندانه دار و کمی پوشیده از کرک به درازی ۴ تا ۷ سانتیمتر و به عرض ۲ تا ۳ سانتیمتر است . ساقه سوسنبر مانند نعناع چهار گوش است و از حیث رنگ مایل به بنفش یا مایل به ارغوانی است . رنگ گلها قرمز یا کم و بیش ارغوانی مایل به بنفش است نعناع طبی آس بویه سیسنبر .
پهلوی سیسیمبر طبری سرسم . گیاهی است خوشبو که در آب روید نمام هم گویند .
پهلوی سیسیمبر طبری سرسم . گیاهی است خوشبو که در آب روید نمام هم گویند .
فرهنگ معین
(سَ بَ ) [ په . ] (اِ. ) نک سوسنبر.
لغت نامه دهخدا
سیسنبر. [ سَم ْ ب َ ] ( اِ ) پهلوی «سیسیمبر» طبری «سرسم » . رجوع به لکلرک 2 ص 309 شود. ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). سبزیی است میان پودنه و نعناع زیرا که پودنه را چون دست نشان کنند سیسنبر شود و چون سیسنبر را دست نشان کنند نعناع گردد، و بوی آن تند و تیز میباشد و در دواها بکار برند و بر گزندگی زنبور و عقرب مالند، فایده کند و آنرا به عربی نمام خوانند و نمام الملک هم میگویند. ( برهان ) ( از غیاث ) ( آنندراج ). گیاهی است خوشبو که در آب روید نمام هم میگویند. ( منتهی الارب ). سوسنبر. ( فرهنگ فارسی معین ) :
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر.
چو سرخ لاله شد آبی چو سبز سیسنبر.
چند تازی پس این پیرزن زشت چغاز.
شمشاد و لاله روید وسیسنبر.
برشکستش بهم چو سیسنبر.
ز سیسنبر و لاله و پیلغوش.
بوی سیسنبر از حرارت خویش
عقرب چرخ را گداخته نیش.
راست گفتی برآمد اندر باغ
سوسنی از میان سیسنبر.
فرخی.
ز خون کشته کز آن بتکده بدریا راندچو سرخ لاله شد آبی چو سبز سیسنبر.
فرخی.
چون چغز گشت بنا گوش چو سیسنبر توچند تازی پس این پیرزن زشت چغاز.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 202 ).
گر در شوی بخانه ش بر خاکت شمشاد و لاله روید وسیسنبر.
ناصرخسرو ( دیوان چ تهران ص 148 ).
کلک مفتول کرد زلف ترابرشکستش بهم چو سیسنبر.
مسعودسعد.
همه کوه چون تخت گوهرفروش ز سیسنبر و لاله و پیلغوش.
اسدی.
و در ترقب قدوم تو اعضا و اجزا چون سیسنبر همه گوش گشته. ( سندبادنامه ).بوی سیسنبر از حرارت خویش
عقرب چرخ را گداخته نیش.
نظامی.
فرهنگ عمید
گیاهی شبیه نعناع، با برگ های خوش بو، گل های سفید مایل به سرخی، و تخم های ریز شبیه تخم ریحان که در قدیم آن را برای معالجۀ عقرب گزیده به کار می بردند: بوی سیسنبر از حرارت خویش / عقرب چرخ را گداخته نیش (نظامی۴: ۷۱۴ )، ریخته نوش از دم سیسنبری / بر دم این عقرب نیلوفری (نظامی۱: ۹ ).
پیشنهاد کاربران
سیسنبر
به دو سین مهمله اول مکسور و دویم مفتوح در میان هـر دو یـای مثناة تحتانیه ساکنه و سکون نون و فتح بای موحده و رای مهملـه در آخر و سوسنبر به ضم سین اول و سـکون واو نیـز آمـده اسـم فارسی نمام است و به فارسی نیز سه سنبل و سی سنبل و به لاطینی پسر یلم و به عربی نمام الملک نامنـد و دیسـقوریدوس گفتـه کـه بعضی آن را ا زفلس گوینـد و ازفلـس نمـام اسـت و آن را نمـام از
جهت سطوع رایحه و تندی بـوی آن نامنـد و بغـدادی غیـر نمـام دانسته .
ماهیت آن: نباتی است از قبیل ریحان و مابین نعناع و فودنج برّی و بستانی میباشد برّی آن را ذباب نامند و بـرگ آن ماننـد بـرگ سداب و قویتر از بستانی و بستانی آن شـبیه بـ ه نعنـاع و از آن سفیدتر و خوشبوتر و برگ آن عریضتر و گل آن سفید مایـل بـ ه سرخی و تخـم آن ریـزه تـر از تخـم ریحـان و منابـت آن اراضـی مکشوفه کثیر ه الشمس است .
طبیعت آن : گرم و خشک در سیم و نیز در آخر دویم گرم و در اول آن خشک گفته اند.
افعال و خواص آن : مفتح و مفرح و مقوی احشا و روح دماغی و قلبی و با قوت تریاقیـه و رافـع عفونـات و مـدر بـول و حـیض و مخرج کرم شکم و جنین مرده و محلل ریاح شرباً و جلوسـاً و بـا شراب جهت تسکین قـی و غثیـان و جهـت درد سـر خصوصـاً بـا سرکه و روغن گل ضماداً و جهـت امـراض بلغمـی و درد سـینه و معده و ورم جگر و سپرز و با عسل جهـت گزیـدن عقـرب و بـا سکنجبین جهت گزیدن زنبور مجرب شـرباً و ضـماداً و طبـیخ آن جهت فواق و مغـص و تقطیرالبـول و تفتیـت سـنگ مثانـه و درد رحم و رفع قمل و عرق بدبو شرباً و ضماداً و با سرکه جهـت قـی الدم شرباً نافع و به دستور تخم آن جهت امرا ض مذکوره و حمول آن نیکو کننده بوی رحم و بوییدن آن مثیر و محرک مواد دماغی .
مضر ریه ، مصلح آ ن کثیرا .
مقدار شربت از خشک نآ : یک مثقال .
بدل آن: مرزنجوش و بادروج و روغن آن که آب آن را با روغـن کنجد طبخ نمایند تا آب رفته روغن بماند و یا آنکه گـل آن را در روغن اندازند و در آفتاب گذراند مانند روغن گل بابونه و تبـدیل نمایند مکرراً جهت تفتیح سده دماغی و منخرین و تحلیـل مـواد و تقویت اعضا و موی سر و خوشبو آی ی ن مؤثر و بیعدیل است.
به دو سین مهمله اول مکسور و دویم مفتوح در میان هـر دو یـای مثناة تحتانیه ساکنه و سکون نون و فتح بای موحده و رای مهملـه در آخر و سوسنبر به ضم سین اول و سـکون واو نیـز آمـده اسـم فارسی نمام است و به فارسی نیز سه سنبل و سی سنبل و به لاطینی پسر یلم و به عربی نمام الملک نامنـد و دیسـقوریدوس گفتـه کـه بعضی آن را ا زفلس گوینـد و ازفلـس نمـام اسـت و آن را نمـام از
جهت سطوع رایحه و تندی بـوی آن نامنـد و بغـدادی غیـر نمـام دانسته .
ماهیت آن: نباتی است از قبیل ریحان و مابین نعناع و فودنج برّی و بستانی میباشد برّی آن را ذباب نامند و بـرگ آن ماننـد بـرگ سداب و قویتر از بستانی و بستانی آن شـبیه بـ ه نعنـاع و از آن سفیدتر و خوشبوتر و برگ آن عریضتر و گل آن سفید مایـل بـ ه سرخی و تخـم آن ریـزه تـر از تخـم ریحـان و منابـت آن اراضـی مکشوفه کثیر ه الشمس است .
طبیعت آن : گرم و خشک در سیم و نیز در آخر دویم گرم و در اول آن خشک گفته اند.
افعال و خواص آن : مفتح و مفرح و مقوی احشا و روح دماغی و قلبی و با قوت تریاقیـه و رافـع عفونـات و مـدر بـول و حـیض و مخرج کرم شکم و جنین مرده و محلل ریاح شرباً و جلوسـاً و بـا شراب جهت تسکین قـی و غثیـان و جهـت درد سـر خصوصـاً بـا سرکه و روغن گل ضماداً و جهـت امـراض بلغمـی و درد سـینه و معده و ورم جگر و سپرز و با عسل جهـت گزیـدن عقـرب و بـا سکنجبین جهت گزیدن زنبور مجرب شـرباً و ضـماداً و طبـیخ آن جهت فواق و مغـص و تقطیرالبـول و تفتیـت سـنگ مثانـه و درد رحم و رفع قمل و عرق بدبو شرباً و ضماداً و با سرکه جهـت قـی الدم شرباً نافع و به دستور تخم آن جهت امرا ض مذکوره و حمول آن نیکو کننده بوی رحم و بوییدن آن مثیر و محرک مواد دماغی .
مضر ریه ، مصلح آ ن کثیرا .
مقدار شربت از خشک نآ : یک مثقال .
بدل آن: مرزنجوش و بادروج و روغن آن که آب آن را با روغـن کنجد طبخ نمایند تا آب رفته روغن بماند و یا آنکه گـل آن را در روغن اندازند و در آفتاب گذراند مانند روغن گل بابونه و تبـدیل نمایند مکرراً جهت تفتیح سده دماغی و منخرین و تحلیـل مـواد و تقویت اعضا و موی سر و خوشبو آی ی ن مؤثر و بیعدیل است.
کلمات دیگر: