کلمه جو
صفحه اصلی

تمطی

لغت نامه دهخدا

تمطی. [ ت َ م َطْ طی ] ( ع مص ) دراز شدن روز و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خویشتن یازیدن و خرامیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). یازیدن و خرامیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). خرامیدن. ( آنندراج ). و قیل هو مأخوذ من المطیطة هو الماء الخاثر فی اسفل الحوض لانه یتمطط؛ ای یتمدد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). و این مانند تظنی در ظن است. ( از اقرب الموارد ).

تمطی. [ ت َ م َطْ طی ]( ع اِ ) خمیازه. کنهزه. کشواکش. ( ناظم الاطباء ). خمیازه که به هندی انگرائی گویند. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). یازش. یازیدن. ( ذخیره خوارزمشاهی ) :
حلق خصمش در تثاوب جان دهد
کو تمطی بر کمان خواهد نمود.
خاقانی ( دیوان چ دکترسجادی ص 479 ).

تمطی . [ ت َ م َطْ طی ] (ع مص ) دراز شدن روز و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خویشتن یازیدن و خرامیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). یازیدن و خرامیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). خرامیدن . (آنندراج ). و قیل هو مأخوذ من المطیطة هو الماء الخاثر فی اسفل الحوض لانه یتمطط؛ ای یتمدد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و این مانند تظنی در ظن است . (از اقرب الموارد).


تمطی . [ ت َ م َطْ طی ](ع اِ) خمیازه . کنهزه . کشواکش . (ناظم الاطباء). خمیازه که به هندی انگرائی گویند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). یازش . یازیدن . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) :
حلق خصمش در تثاوب جان دهد
کو تمطی بر کمان خواهد نمود.

خاقانی (دیوان چ دکترسجادی ص 479).



فرهنگ عمید

خمیازه کشیدن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کشیدن دستها برای رفع خستگی، خواب و مانند آن را تَمَطّی گویند و از آن به مناسبت در باب صلات و حج یاد شده است.
تمطّی در حال نماز و طواف مکروه است.


پیشنهاد کاربران

ذخیره خوارمشاهی : دست و پا ی و هم تن کشیدن و دراز کردن

خمیازه


کلمات دیگر: