کلمه جو
صفحه اصلی

ستای

فرهنگ فارسی

ستاینده

لغت نامه دهخدا

ستای. [ س ِ ] ( نف مرخم ) ستاینده. ( شرفنامه ) :
منم کریم ستای و تویی حکیم نواز
زهی سخا و سخن بر من و تو سهل وسلیم.
سوزنی.
ترکیب ها:
- خودستای . خویشتن ستای. مرده ستای. نیکی ستای.
|| ( اِ ) سه عدد. ( شرفنامه ).

دانشنامه عمومی

ستای (ناحیه ییهلاوا). ستای (به چکی: Stáj) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری چک است که در ناحیه ییهلاوا واقع شده است. ستای ۵٫۹۲ کیلومتر مربع مساحت و ۱۷۷ نفر جمعیت دارد و ۶۰۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.
فهرست شهرهای جمهوری چک

پیشنهاد کاربران

ستای = ( ستاینده ) علاوه براینکه صفت فاعلی مرکب مرخم است در ترکیباتی نظیر:کعبه ستای، شاه ستای، دین ستای وغیره می تواند به معنای آهنگ و نوا و آواز نیز باشد مثال
چنبر دف شود فلک، مطرب بزم شاه را
ماه دوتا سبو کشد، زهره ستای نو زند خاقانی

ستای ( ستاینده ) علاوه براینکه صفت فاعلی مرکب مرخم است در ترکیباتی نظیر:کعبه ستای، شاه ستای، دین ستای وغیره می تواند به معنای آهنگ و نوا و آواز نیز باشد مثال
چنبر دف شود فلک، مطرب بزم شاه را
ما دوتا سبو کشد، زهره ستای نو زند خاقانی


کلمات دیگر: