کلمه جو
صفحه اصلی

تسلیط

فرهنگ فارسی

( مصدر ) گماشتن چیره دست کردن مسلط ساختن .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) گماشتن ، چیره دست کردن ، مسلط ساختن .

لغت نامه دهخدا

تسلیط. [ ت َ ] ( ع مص ) برگماشتن. ( زوزنی ) ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). برگماشتن کسی را بر کسی. ( آنندراج ). || چیره گردانیدن کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || روان کردن حکم و قدرت را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). قوت و قهر دادن کسی را بر دیگری. ( از متن اللغة ). قهر و قدرت کسی را بردیگری روان کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ عمید

۱. مسلط ساختن.
۲. برگماشتن.
۳. حکم و قدرت کسی را بر دیگران روان ساختن.

پیشنهاد کاربران

این واژه تبارانه پارسى ست یعنى خودش پارسى نیست اما سرچشمه اش پارسى ست. واژه ى شاریتا/شاریتاه Sharita/Sharitah در پهلوى : پادشاه ، شاه ، سلطان ، فرمانروا ، تازیان ( اَرَبان ) این واژه را برداشته و معرب ساخته اند ( ش - س ، ر - ل ، ت - ط ) و به صورت سلیط/سلیطة
درآمده سپس آن را بر وزن فعیل تصور کرده ریشه سه حرفى س. ل. ط را از آن بیرون کشیده اند و ساخته اند: سَلَطَ ، یسلط ، تسلط ، مسلط ، تسلیط ، سلطان ، سلطنت ، سلطه و . . . !!!! سپارش مى شود بجاى این واژه از واژه هاى پارسى چیرداد Chirdad ( پهلوى: سلطه بخشیدن، تسلیط ، چیرگى
دادن ) گمارانش Gomaranesh ( پهلوى: گمارینیشْنْ: تسلیط ، سلطه و منصب بخشیدن ) ، چِریهانش Cherihanesh ( پهلوى: چریهینیشْنْ : پیروزسازى ، تسلیط ، سلطه بخشى ) ، وانانش Vananesh ( پهلوى: وانینیشْنْ : غالب سازى ، پیروزسازى ، تسلیط ، استیلادهى )

چیره گردانیدن کسی بر دیگری و مسلط کردن همراه با قهر و غلبه

تسلیط:[اصطلاح حقوق] هر کس در مال خود حق هرگونه تصرف که مخالف شرع نباشد دارد.

تسلیط در لغت به معنای چیره گردانیدن کسی بر دیگری و مسلط کردن همراه با قهر و غلبه است .

تسلیط در اصطلاح فقه

در اصطلاح فقهی عبارت است از تسلط و اختیار مالک برای هرگونه تصرف در اموال خویش

تسلیط طبق ماده ۳۰ قانون مدنی یعنی مالکیت


کلمات دیگر: