جریرائی . [ ج َ ی ی ] (ص نسبی ) این کلمه منسوب به جریر است و آن نام قریه ای است از قرای مرو که آن را کریرا گویند. (از لباب الانساب ).
جریرائی
لغت نامه دهخدا
جریرائی . [ ج َ ] (اِخ ) عبدالحمیدبن حبیب از اتباع تابعان اصحاب است . وی مولای عبدالرحمان بن مغیره قرشی بود و از شعبی و مقاتل بن حیان استماع حدیث کرد و ابن المبارک وفضل بن موسی از او روایت کردند. (از لباب الانساب ).
جریرائی. [ ج َ ی ی ] ( ص نسبی ) این کلمه منسوب به جریر است و آن نام قریه ای است از قرای مرو که آن را کریرا گویند. ( از لباب الانساب ).
جریرائی. [ ج َ ] ( اِخ ) عبدالحمیدبن حبیب از اتباع تابعان اصحاب است. وی مولای عبدالرحمان بن مغیره قرشی بود و از شعبی و مقاتل بن حیان استماع حدیث کرد و ابن المبارک وفضل بن موسی از او روایت کردند. ( از لباب الانساب ).
جریرائی. [ ج َ ] ( اِخ ) عبدالحمیدبن حبیب از اتباع تابعان اصحاب است. وی مولای عبدالرحمان بن مغیره قرشی بود و از شعبی و مقاتل بن حیان استماع حدیث کرد و ابن المبارک وفضل بن موسی از او روایت کردند. ( از لباب الانساب ).
کلمات دیگر: