کلمه جو
صفحه اصلی

جروس

لغت نامه دهخدا

جروس . [ ج َ ] (اِخ ) آبهایی است بنجد مر بنی عقیل را. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).


جروس. [ ج ُ وَ ] ( اِخ ) نام یکی از شهرهای غور که میان هرات و غزنه قرار داشته است. و آن را یکی از مردم آن دیار بمن ( یاقوت ) خبر داد. ( از معجم البلدان ). شهری است میان غزنه و هرات. ( از منتهی الارب ) : و زین ناحیت تا جروس که ورمیش بت آنجای نشستی ده فرسنگ بود. ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111 ). رجوع بمرآت البلدان ج 4 ص 223 شود.

جروس. [ ج َ ] ( اِخ ) آبهایی است بنجد مر بنی عقیل را. ( از معجم البلدان ) ( منتهی الارب ).

جروس . [ ج ُ وَ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای غور که میان هرات و غزنه قرار داشته است . و آن را یکی از مردم آن دیار بمن (یاقوت ) خبر داد. (از معجم البلدان ). شهری است میان غزنه و هرات . (از منتهی الارب ) : و زین ناحیت تا جروس که ورمیش بت آنجای نشستی ده فرسنگ بود. (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 111). رجوع بمرآت البلدان ج 4 ص 223 شود.



کلمات دیگر: