جرواتکنی. [ ج َ ت ِ ک َ ] ( ص نسبی ) این کلمه منسوب است به جرواتکن که از قرای سجستان است و گروهی نامی بدانجا منسوبند. ( از معجم البلدان ) ( از لباب الانساب ).
جرواتکنی. [ ج َ ت ِ ک َ ] ( اِخ ) منصوربن محمدبن احمد سجستانی مکنی به ابوسعد. از روات بود و از ابوالحسن علی بن بسرلیثی حافظ سجزی استماع حدیث کرد. ( از معجم البلدان ) ( از لباب الانساب ).
جرواتکنی. [ ج َ ت ِ ک َ ] ( اِخ ) منصوربن محمدبن احمد سجستانی مکنی به ابوسعد. از روات بود و از ابوالحسن علی بن بسرلیثی حافظ سجزی استماع حدیث کرد. ( از معجم البلدان ) ( از لباب الانساب ).