باطرون . (اِخ ) مقامی است بلند درون شهر روم در میدانی که آنجا هر سال پادشاه جشن کند. (یادداشت مؤلف ). نام کوهی بلند در روم که در آنجا هر سال عیش کنند. (ناظم الاطباء).
باطرون
لغت نامه دهخدا
باطرون . (اِخ ) نام سردار رومی در زمان انوشیروان و محافظ شهر حلب . (لغات شاهنامه ص 40) :
حلب شد بکردار دریای خون
بزنهار شد لشکر باطرون .
چه قیصر چه آن بی خرد باطرون
زبانش روان را گرفته زبون .
|| نام موبدی معاصر انوشیروان . (ناظم الاطباء).
حلب شد بکردار دریای خون
بزنهار شد لشکر باطرون .
فردوسی .
چه قیصر چه آن بی خرد باطرون
زبانش روان را گرفته زبون .
فردوسی .
|| نام موبدی معاصر انوشیروان . (ناظم الاطباء).
باطرون. ( اِخ ) نام سردار رومی در زمان انوشیروان و محافظ شهر حلب. ( لغات شاهنامه ص 40 ) :
حلب شد بکردار دریای خون
بزنهار شد لشکر باطرون.
زبانش روان را گرفته زبون.
باطرون. ( اِخ ) مقامی است بلند درون شهر روم در میدانی که آنجا هر سال پادشاه جشن کند. ( یادداشت مؤلف ). نام کوهی بلند در روم که در آنجا هر سال عیش کنند. ( ناظم الاطباء ).
حلب شد بکردار دریای خون
بزنهار شد لشکر باطرون.
فردوسی.
چه قیصر چه آن بی خرد باطرون زبانش روان را گرفته زبون.
فردوسی.
|| نام موبدی معاصر انوشیروان. ( ناظم الاطباء ). باطرون. ( اِخ ) مقامی است بلند درون شهر روم در میدانی که آنجا هر سال پادشاه جشن کند. ( یادداشت مؤلف ). نام کوهی بلند در روم که در آنجا هر سال عیش کنند. ( ناظم الاطباء ).
دانشنامه عمومی
باطرون که به صورت باطرن و باطروق هم نوشته شده است، در شاهنامه نام یک سردار رومی است که در جریان دومین نبرد ایران و روم، در حلب شکست خورد.
شاهنامه
باطرون پس از این شکست، از نوشین روان زنهار خواست، یعنی از او درخواست نمود که به خودِ او و باقیماندهٔ سپاهش امان دهد.
حکیم فردوسی در بیت زیر، وقایع جنگ دوم ایران و روم را چنین خلاصه کرده است:
شاهنامه
باطرون پس از این شکست، از نوشین روان زنهار خواست، یعنی از او درخواست نمود که به خودِ او و باقیماندهٔ سپاهش امان دهد.
حکیم فردوسی در بیت زیر، وقایع جنگ دوم ایران و روم را چنین خلاصه کرده است:
wiki: باطرون
کلمات دیگر: